حضور پردامنه قشر مرفه در محصولات اخير سينماي ايران
فيلمهاي سينماي ايران که با طرح موضوعهاي مختلف اجتماعي ساخته ميشوند، بيش از همه به مشکلات طبقه مرفه جامعه توجه دارند که همين مسئله ميتواند در طولانيمدت روي سينما و جامعه تاثير منفي بگذارد.
به گزارش سايت سينمايي سوره، بين سال هاي پاياني دهه 60 تا اواخر دهه 70 هاليوود براي تضمين استقبال مخاطبان از فيلم هاي خود سراغ مسائل و مضامين اجتماعي رفت و در آثارش از موسيقي، صحنه هاي کمدي، عشق هاي دوران جواني و پايان بندي آموزنده و شاد استفاده کرد. از سوي ديگر، داستان ها در خانواده هاي ثروتمند و طبقه مرفه بيش از ساير گروههاي اجتماعي اتفاق مي افتاد و استفاده از اين مولفه ها تبديل به نوعي سنت در آثار هاليوودي آن سال ها شد. به نظر مي رسد در سال هاي اخير سينماگران ايراني نيز براي آشتي دادن مخاطبان با به سمت استفاده از همين مولفه ها روي آورده اند. به گونه اي که نگاهي به فيلم هاي اکران امسال و موفقيت نسبي آنها نشان مي دهد فيلمسازان ما نيز از کمدي، سکانس هاي پرتحرک، موسيقي و بيش از همه بردن داستان ميان خانواده هاي مرفه استفاده مي کنند. اين مسئله نوعي نگاه بورژوازي را در فيلم هاي ايراني رواج داده که در طولاني مدت مي تواند بر جامعه و حتي تعداد سينماروها تاثير بگذارد. «قتل آن لاين» مسعود آب پرور با آنکه مضموني پليسي جنايي دارد، داستان چند جوان را روايت مي کند که در يک گروه اينترنتي عضويت دارند، اما از شب عروسي دو تن از اعضا اين گروه، ساير اعضا به قتل مي رسند. وقوع صحنه هايي از فيلم در سالن بيليارد، مراسم ازدواج در سطح بالا و شرايط مالي شخصيت هاي داستان به طور مشخص بر اساس امکانات ثروتمندان شکل مي گيرد. «تقاطع» ابوالحسن داوودي نيز که داستاني حادثه اي دارد و شرايط سه پسر و دو زن و خانواده هاي آنها را بر اثر تصادف سهمگين دو خودرو نشان مي دهد، در خانواده هاي مرفه جامعه اتفاق مي افتد. پسر يک خانواده ثروتمند با خودرو مادرش در خيابان ها جولان مي دهد و دوست او شرايط مالي بسيار خوبي دارد محور اصلي داستان مي شوند و اين مسائل به اتفاقات تلخ پاياني منجر مي شود. «عروسک فرنگي» کاري از فرهاد صبا که مضموني عاشقانه دارد و به عشق مردي ميانسال به دختري جوان مي پردازد. در اين فيلم نيز مرد از وضعيت و امکانات مالي بسيار خوبي برخوردار است و همين مسئله عاملي مي شود تا اين شخصيت ميانسال بتواند با شجاعت و به آساني عشق خود را به دختر جوان مورد علاقه اش ابراز کند و او هم مي پذيرد! «ميم مثل مادر» رسول ملاقلي پور با آنکه به ژانر دفاع مقدس مربوط مي شود و داستان از خودگذشتگي مادري را بيان مي کند که با وجود مشکلات فراوان فرزندش را به دنيا مي آورد و او را بزرگ مي کند، اما در زيرساخت داستان علت اصلي تعارضي است که ميان زن و مرد داستان به خاطر موقعيت اجتماعي و مالي پدر خانواده رخ مي دهد و همين باعث اقدام فداکارانه مادر مي شود. «چه کسي امير را کشت» مهدي کرمپور با مضموني اجتماعي داستان برخورد اطرافيان يک کارخانه دار موفق و ثروتمند را بيان مي کند که هنگام رسيدن به محل کار خود در يکي از شهرهاي شمالي دچار سانحه رانندگي مي شود، در اصل به خاطر تقابل ميان شخصيت ها براي به دست آوردن پول بيشتر اتفاق مي افتد و بيان مسائل عشقي بهانه اي مضحک است. تمامي اين فيلم ها به طور مستقيم يا غيرمستقيم خانواده هاي مرفه را به عنوان کانون اصلي اتفاقات انتخاب مي کنند. مهمترين ايرادي که به اين مسئله وارد است، نبود توجه کافي به اقشار مختلف جامعه است. به خصوص اينکه در تمام کشورها قشر متوسط بيشترين درصد خانواده هاي شهري را تشکيل مي دهند و آثار سينمايي که به اين مسئله بي توجهند در اصل بخش عمده اي از مسائل و موضوع هاي جامعه را از دست مي دهند. شکل گيري اتفاقات در خانواده هاي ثروتمند موجب مي شود طراحي صحنه و لباس فيلم به اين سمت سوق پيدا کند. اين مسئله باعث رواج تجمل گرايي بيمارگونه و مدگرايي غيرمنطقي مي شود و شرايطي را فراهم مي کند که گاه مخاطبان سينما جاي اينکه به داستان توجه نشان دهند، تمام حواس خود را معطوف ابزار و وسائل صحنه و پوشش شخصيت هاي داستان کنند تا پس از خروج از سينما دنبال راهي براي به دست آوردن اين وسائل باشند يا به شکل خاصي از مد توجه نشان دهند. فيلم سينمايي «آتش بس» ساخته اخير تهمينه ميلاني امسال مخاطبان بسياري را متوجه خود کرد. اين فيلم داستان يک زوج تحصيلکرده را روايت ميکند که از مرحله آشنايي، نامزدي و ازدواج به مرحله طلاق ميرسند. اين زوج از وضعيت مالي رويايي برخوردارند. چنين فيلمي وقتي با استقبال بسيار زياد افراد جامعه رو به رو مي شود با توجه به اينکه به تبليغ آشکار بورژوازي مي پردازد، نوعي کارکرد منفي در زمينه گرايش به تجملات و مسائل حاشيه اي زندگي را رواج مي دهد که روي جوانان تاثير منفي بيشتري خواهد گذاشت. امسال فيلم هاي ديگري هم اکران شدند که شخصيت هاي آنها ثروتمند بودند. شخصيت اصلي «چند مي گيري گريه کني» فردي بسيار ثروتمند است. در «ازدواج به سبک ايراني» شخصيت اصلي داستان يک حاجي بازاري قدرتمند و پولدار است. در «زير درخت هلو» صفا نوکر خانواده اي بزرگ و ثروتمند است که حساب دارايي هاي خود را ندارند. در «هوو» همه شخصيت هاي داستان دنبال پول قهرمان ساده و ثروتمند داستان هستند. «چهارشنبه سوري» هم با آنکه مضموني اجتماعي دارد، مرد خانواده در موقعيتي است که به ازدواج دوم فکر مي کند. البته در اين فيلم ها شخصيت هاي ثروتمند در شرايط نامناسب روحي، معنوي يا گرفتاري هاي اخلاقي نشان داده مي شوند و فيلم ها تلاش مي کنند به طريقي افراد ثروتمند را مورد نکوهش قرار دهند. اما حقيقت ماجرا اين است که حاشيه هاي زندگي افراد ثروتمند مي تواند به اندازه اي براي اقشار متوسط و فرودست جامعه جذابيت داشته باشد که شايد پيام اصلي داستان چندان ديده نشود. مهمتر اينکه مدگرايي آنقدر که در فيلم هاي ايراني رواج پيدا مي کند، در آثار خارجي تبليغ نمي شود.انتهای پیام /