ستارهاي كه زود ميميرد
نگاهي به سهگانه "ستارهها"ي فريدون جيراني
سرانجام جلد دوم "ستارهها" با نام "ستاره است" از روز پنجشنبه در چند سينماي محدود به نمايش درآمد، در حالي كه خبرها حاكي از اكران جلد اول بود و حتي نمايش خصوصي فيلم هم البته با جرح و تعديل برگزار شد. جلد سوم هم با نام "ستاره بود" در جشنواره سال گذشته به نمايش درآمد.
به گزارش سايت سينمايي سوره، سه گانه "ستاره ها" داراي مولفه هاي مشتركي در مضمون، ساختار و پرداخت تصويري است. پشت صحنه سينما تم مشتركي است كه با محوريت شخصيت اصلي در هر يك از اين سه گانه ها - ستاره هاي سينما در سه موقعيت مختلف - آميزه اي از دنياي واقعي و نمايشي را به تصوير مي كشد. "ستاره مي شود" به زندگي دختري (انديشه فولادوند) مي پردازد كه قصد دارد پله هاي ترقي يا ستاره شدن را از راه ميانبر طي كند. در كنار جاه طلبي اين دختر، گذشته پدر افليج او (عزت اله انتظامي) كه با دنياي نمايش و سينما گره خورده، به تصوير درمي آيد. در اين فيلم، پشت صحنه سينما به شرايط نادرستي مي پردازد كه بر نابازيگران سينما حاكم است و البته روابط كثيف حاكم بر سير ستاره شدن از راه ميانبر! هر چه پدر در اجراي يك پلان به ظاهر ساده ناموفق عمل مي كند، دختر به سرعت كانال خود را پيدا كرده و درنگ نمي كند. طرح گذشته پدر در تئاتر و روابط عاطفي قديم او با زن نابازيگر (آهو خردمند) وقتي اهميت پيدا مي كند كه به قرينه پردازي آن با زندگي دختر مي رسيم. زني كه براي ستاره شدن و گرفتن نقش اول، نه تنها زندگي آينده و كار بلكه مهر عشق را از سرنوشت خود پاك كرده و ... همان پاياني كه در انتظار دختر است. بخش عمده اي از فيلم به فضاسازي موقعيت يك پشت صحنه فيلم مي پردازد، فضايي غريب از روابط انساني و البته لگدمال شدن فرديت و شخصيت آدم ها. متأسفانه در جرح و تعديل هاي انجام شده، همان راه ميانبري كه در مسير دختر قرار مي گيرد و به نوعي با اين انتخاب انگيزه هاي كاراكتر دختر شكل مي گيرد، حذف شده است. در چنين موقعيتي ديگر نمي توان از قرينه پردازي به كار رفته در خط فرعي زن نابازيگر حرف زد، چون اصل ماجرا با اين حذف دچار ابهامي شده كه كليت ماجرا و انگيزه شخصيت ها را تحت تأثير قرار مي دهد. به اين ترتيب تأثيرگذاري سرانجام پدر افليج كه به نوعي بر فيلمنامه اي كه از پس اجراي آن برنيامده منطبق مي شود هم دچار لكنت مي شود. "ستاره است" به زندگي ستاره اي (فرزانه مشرقي) مي پردازد كه داراي شهرت و محبوبيت است و دغدغه حضور در نقش هاي متفاوت و ناهمخوان با توانايي ها و فيزيكش را دارد. قبول نقش يك زن معتاد موادفروش در فيلم تجربي كارگرداني كه اولين اثرش را مي سازد، سرآغاز يك بازي است كه مشرقي ناخواسته واردش مي شود. بخشي از پشت صحنه سينما كه در اين فيلم پررنگ و برجسته شده، به نظارت ها و سانسورهاي حاكم بر سينما مي پردازد، شايعات پيرامون ستارگان مشهور بخصوص در نشريات زرد و البته تصويري كاريكاتوري از تهيه كننده، مدير توليد "شريفي"، مأمور نيروي انتظامي و ... آنچه به نظر مي آيد در اين فيلم مورد بحث قرار گرفته و به چالش كشيده شده، درهم آميختگي دنياي واقعي و نمايش است. بازي هايي كه منجر به زندگي و زندگي هايي كه منجر به بازي مي شوند. وقتي مشرقي بازي قناري (انديشه فولادوند) را در پارك باور مي كند و النگوهايي را كه بر دست ندارد در مقابل مواد مخدر قلابي از او مي گيرد، مفهوم بازي هاي نمايشي و بازي هاي برخاسته از زندگي كنار هم قرار مي گيرند. قناري زن روانپريش و توهم زده اي است كه چند ساعت پس از به قتل رساندن شوهر معتادش "هاشم آقا"، در يك بحران روحي براي خريدن مواد به پارك مي رود و مشرقي را در كاراكتر جديدش باور مي كند و از او مواد مي خواهد شوهر مرده اش را بسازد. در بحران بخش مياني كه به مواجهه دو زن مي انجامد همين جابجايي در بازي هاي واقعي و نمايشي و باور آن از جانب هر كدام از دو شخصيت است كه قصه را پيش مي برد. وقتي مشرقي در لحظه تصميم مي گيرد نقش زن دوم هاشم آقا را ايفا كند و قناري هم لباسش را به او مي سپارد، اين بازي به نمايشي مي انجامد كه عرصه آن زندگي است نه صحنه نمايش. باورپذيري كاراكتر اجرا شده توسط مشرقي وقتي مهر تائيد مي خورد كه او با سر و شكلي كه قناري برايش ساخته روي صندلي پارك انتظار گروه فيلمبرداري را مي كشد و مأمور نيروي انتظامي به او ايراد مي گيرد، در حالي كه نه از گروه فيلمبرداري خبري هست و نه از دوربين ها... ولي مشرقي اصرار دارد نقش بازي مي كند و كلاه گيس را درمي آورد. از آنجا كه مواجهه دو زن در بخش مياني پيش برنده قصه است، به نظر مي آيد خط فرعي و موازي كه براي تغيير فضا و موقعيت طراحي شده نتوانسته كارايي خوبي پيدا كند. هر چند از جهت سير منطقي داستان، گروه فيلمبرداري بايد در جستجوي مشرقي باشند، ولي كميت و نوع پرداخت اين خط سئوال برانگيز است. قرار است از تعقيب و گريز گروه فيلمبرداري براي متهم كردن شريفي (امين حيايي) و آشكار شدن گذشته تيره او به چه نتيجه اي برسيم و اين پرداخت چقدر به پيشبرد خط اصلي كمك مي كند؟ به نظر مي آيد اين اشكالات بيشتر برآمده از نكته اي است كه به شكل گيري اوليه اين سه گانه بازمي گردد. سه اپيزود از يك فيلم سينمايي كه هر يك تبديل به يك فيلمي مستقل شده اند و كمبود بار روايي قصه در كليت كار به چشم مي خورد. خط اصلي كه به نظر مي آيد در مواجهه دو زن جريان دارد و بايد برجسته تر شود، ولي كمبود بار روايي اين خط قصه از ابتداي شكل گيري موجب بروز چنين ضعفي شده است. استفاده از اتفاقات خارج از كادر در اين فيلم از تمهيداتي است كه هر چند نفس آن برآمده از محدوديت در وجوه مختلف سينماي ايران است، ولي در "ستاره است" منجر به خلق تعليق و احتمالاً تكرار موقعيتي برآمده از مواجهه دو زن و پررنگ شدن آن شده است. دو درگيري فيزيكي مشرقي و قناري در اتاق شكل گرفته و ادامه مي يابد، ولي پيشرفت اين برخورد و سرانجام آن هر بار خارج كادر اتفاق مي افتد با تعليقي كه برخاسته از نتيجه درگيري است و اينكه بالاخره مشرقي موفق به فرار مي شود؟ "ستاره بود" شخصي ترين فيلم اين سه گانه است كه به زندگي ستاره اي قديمي مي پردازد كه فراموش شده و تازه پس از مرگ، بازيگران قديمي تئاتر و سينما سعي مي كنند او را به ياد آورند حتي نامش را! ستاره اي كه فقدانش را يك همراز قديمي كه حالا سرايدار تئاتر لاله زار است (خسرو شكيبايي) پر مي كند. شخصيت سرايدار در واقع عاشق قديمي ستاره است كه بودن در كنار او و مرور گذشته هاي دور را بر هر چيز ديگر ترجيح داده و در واقع تاريخ مصور ستاره قديمي است. فيلم بدون آنكه اوج و فرود پررنگي را دنبال كند از ابتدا با جستجوي خبرنگاري (انديشه فولادوند) كه خبر مرگ ستاره قديمي را دريافت كرده، همراه مي شود. حضور بازيگران قديمي سينما و تئاتر براي شناسايي ستاره اي كه مرده، به عنوان نقطه عطفي تلقي مي شود كه در ادامه به تهديد شدن آنها توسط سرايدار مي انجامد ... تنها كنش اين شخصيت و شايد تنها كنش فيلم. در كنار هم قرار گرفتن يا به گفته بهتر، اپيزوديك بودن فيلم حتي با نمايش همزمان مي توانست به درك بهتري از طراحي و پرداخت مولفه هاي مشترك فيلم در سه موقعيت مختلف بينجامد. ساختار و پرداخت نيمه مستند هر سه فيلم كه با قرار گرفتن بخش هايي از پشت صحنه در انتهاي جلد دوم، ديالوگ هاي تمرين شده توسط پدر در جلد اول و پرداختي مشابه در جلد سوم دنبال مي شود برخي از اين تمهيدات هستند. "ستاره است" مي تواند تصوير پاياني "ستاره مي شود" محسوب شود، همانطور كه "ستاره بود" به نوعي پايان "ستاره است" به حساب مي آيد. آغاز، ميان و پايان يك ستاره ... ستاره اي كه زود مي ميرد.انتهای پیام /