نگاهي به «اقليما»
فيلمي براي ترساندن و ديگر هيچ
"اقليما" به عنوان سومين فيلم محمدمهدي عسگرپور در مقام كارگردان يك فيلم خوشساخت است كه تنها جنبه سرگرمي دارد.
به گزارش سايت سينمايي سوره، "اقليما" اثري در ژانر وحشت است كه در آن فيلمساز با درست چيدن عناصر داستان و ايجاد تعليقي مناسب تماشاگر را تا پايان فيلم همراه خود مي كند. سارا كه سابقه بيماري رواني دارد، در خانه بزرگ و شيك خود گرفتار اتفاقاتي عجيب و غريب مي شود كه اطرافيانش را به اين شك مي اندازد كه مبادا دوباره بيماري قديمي او دوباره سراغش آمده است. او همان شبي كه متوجه مي شود مادر شده، كشته مي شود! 1- "قدمگاه" فيلم قبلي عسگرپور كه باور مذهبي و كمتر توجه شده نيمه شعبان و انتظار را به سينماي ايران آورد و آن را در بستر درامي پركشش و جذاب به تماشاگر عرضه كرد، از آن دسته فيلم هايي است كه ممكن است تا سال ها فيلمسازش را گرفتار خود كند. روح مذهبي و معناگراي "قدمگاه" و موفقيت آن، سابقه ساخت فيلم جنگي "پرواز در نهايت" و سريال "روح الله" و مديريت در سينماي ايران از مولفه هايي بود كه در كنار هم اين تصور را به وجود مي آورد كه فيلم جديد عسگرپور بايد در فضايي معنوي باشد، اما "اقليما" تجربه اي نو در كارنامه عسگرپور است كه حالا ديگر او را از آن بند رهانيده است. 2- در چنين آثاري تعليق يك عنصر تعيين كننده است. ديگر اينكه كاراكتر اصلي تجاربي مثل بيماري رواني بودن يا ترس در كودكي به همراه دارد كه اطرافيانش را وامي دارد اتفاقات عجيب و غريب پيرامون او را باور نكنند و كاراكتر تنها مي ماند. محل زندگي اين كاراكتر نيز به گونه اي است كه امكان زايش حوادث و انتقال ترس به تماشاچي را مي دهد. همه اين نكات با پرداختي خوب در "اقليما" به چشم مي خورد. فارغ از اينكه نوآوري و خلاقيتي در ميان باشد. 3- در پايان "اقليما" تماشاگر به قضاوتي كه درباره شخصيت هاي عماد و وكيل پدر سارا كرده بود مي خندد. پرداخت خوب و روان "اقليما" موجب مي شود مخاطب آدم هاي بد و خوب قصه را اشتباه تصور كند كه اين نيز يكي ديگر از خصايص چنين آثاري است. در اين ميان همان چند صحنه محدود بازي خوب شاهرخ فروتنيان كافي است تا حتي تماشاگر شك كند همه چيز زير سر اوست. تمركز فيلم روي سارا است. دختر پولداري كه اختلال رواني را پشت سر گذاشته است. سادگي و علاقه مفرط او به عماد باعث مي شود تماشاگر هم به اين گفته سارا اعتماد كند كه عماد به هيچ وجه به پول و ثروت او علاقه اي ندارد و او كاراكتري احساسي و پايبند به دين و عرفان است. اما وقتي هجمه اتفاقات عجيب پيرامونش فزوني مي يابد به رمل و اسطرلاب هم پناه مي برد. در پايان فيلم تماشاچي متوجه مي شود نبايد در قضاوت به سارا كه بيش از حد ساده است تكيه مي كرد. 4- عسگرپور آگاهانه قصد ساخت اثري در حوزه معناگرايي را نداشت، با آنكه روح حاكم بر اثر اين امكان را مي توانست برايش فراهم كند. نگاه خلاق وي در ابتدا و انتهاي فيلم جلوه پيدا مي كند. پس از تيتراژ، عماد حين رانندگي با فشار عصبي و ناراحتي قلبي مواجه و صحنه به تصادفي ختم مي شود كه تماشاگر فكر مي كند خودرو آلبالويي رنگ عماد است كه واژگون شده است. بستري بودن عماد در بيمارستان بر اثر عارضه قلبي در صحنه بعد تفكر پيشين را قوت مي بخشد. اما در پايان فيلم تيتراژ تكرار مي شود و عماد از صحنه واژگون شدن خودرو ابتداي فيلم مي گذرد تا فيلم پاياني دگرگون يابد و بر خواست آگاهانه عسگرپور تاكيد موكد شود. 5- ظاهرا تماشاگران ما هنوز هم بايد از پرده اي كه باد مي خورد، تلويزيوني كه خاموش و روشن مي شود، چاي نيم خورده و تاريكي خانه بترسند، عسگرپور در خلق اين ترس با همين امكانات موفق است، اما راستش با حضور ماهواره و سي دي هايي كه فيلم هاي روز دنيا را به روز در ايران هم اكران مي نمايند، همانطور كه جلب و جذب تماشاگر سخت تر شده، ترساندن او هم بسيار سخت شده است. معلوم نيست چه زماني قرار است امكانات سخت افزاري و تجهيزات در سينماي ما به استانداردهاي مورد نياز برسد. 6- "اقليما" اثر تامل برانگيزي نيست. حتي حرفي نو و سوژه اي تازه ندارد. پيداست كه فيلمساز در پي آن است در ژانري كه كمتر در سينماي ما با اقبال مواجه مي شود، عيار خود را در جلب و جذب تماشاگر بيازمايد. فيلم از طراحي صحنه خوب كه به خلق اتفاقات عجيب و بروز وحشت كمك مي كند بهره مي برد. انتهای پیام /