نگاهي به سه فيلم بخش مسابقه سينماي ايران
نگاهي به فيلم «سنتوري» از داريوش مهرجويي، «پارك وي» ساخته فريدون جيراني و «آدم» عبدالرضا كاهاني به بهانه حضور در بخش مسابقه سينماي ايران.
تو اي «پري» كجايي؟! مهرجويي سازنده «سنتوري» بي ترديد همان كارگردان دهه 60 يا بيشتر قبل از انقلاب در زمان ساختن «گاو» و يا همين دو سال پيش، «مهمان مامان» است، اما «سنتوري» اش اصلاً «گاو» و «هامون» و حتي «پري» و «مهمان مامان» نيست. آثاري كه از نظر موضوعي با طراوت. از نظر محتوايي قابل تأمل و از نظر ساختاري، داراي عوامل هم سطح و فكر شده بودند. اما «سنتوري» با تمام برجستگي هايي كه نسبت به رقابتش تا روز نمايش در جشنواره دارد، در مقايسه با سينماي خود سازنده اش، به جز برخي لحظات سينمايي و سليقه مهرجويي، يك مجموعه كليپ پاپ با نمايش ابزار سنتي (سنتور!) است. كليپ هايي كه جذابيت اصلي فيلم «سنتوري» است. شايد كهنگي سيستم توزيع مواد مخدر و نمايش وارونه از اعتياد يك بچه پولدار (كه اينها هيچ وقت معناي خماري را نمي فهمند و يك هزارم از اينها كارتن خواب نمي شوند) و تكراري بودن اين موضوع كه نوازنده اش دچار انحطاط اخلاقي و بحران شغلي و خانوادگي مي شود، بر تأمين فاكتورهاي ساختار اثر تأثيرگذار بوده تا آنجا كه اگر حال و هواي موزيكال فيلم را تفكيك كنيم، تنها بازي بهرام رادان است كه مي درخشند. شايد نتوان به مهرجويي ايراد گرفت كه چرا فيلم با روايت اول شخص و از زبان قهرمان فيلم آغاز مي شود. ولي در سكانس هاي پس از افتتاحيه و بازگشت به گذشته دوربين به جاهايي سرك مي كشد كه رواي حضور ندارد، چرا كه اين ساختارشكني تلقي مي شود، اما مي توان پرسيد كه چرا فيلم از نظر موضوعي و محتوايي خود را نقض مي كند؟ بدين معني كه اگر پدر و مادر مذهبي علي با موسيقي مخالف بوده اند و مانع از حضور او در مجامع موسيقايي مي شده اند. از نظر منطقي مي بايستي با روي آوردن به شغل ديگري دچار بحران روان شناختي مي شد و به اعتياد روي مي آورد، در حالي كه اكنون او با قرارگرفتن در محافل آنچناني به اين سوغات فرنگ آلوده مي شود. شايد گفته شود كه اتفاقاً روايت فيلم به اين معضل پرداخته كه حق را به زني بدهد كه بي دليل دوبار در پله هايي بالا و پايين مي شود كه شمايل بزرگواري بر سينه ديوار نصب است، آن هم با آن لباس آماده عبادت كه اگر چنين است (كه نيست) چرا دكوپلژ و تداوم قصه بر محكوميت خانواده دلالت دارد؟ در هر حال سينماي اجتماعي در قبال آسيب هاي فراراه جامعه مسئول است و اعتياد و عشق و حادثه هميشه بهترين دستمايه براي يك درام مؤثر است. اما اگر موضوعيت آن تازگي نداشته باشد، به اهداف خود دست پيدا نمي كند. «زخمه» (ملكان) در سينماي خودمان به نوازنده اي با ساز سنتور پرداخت كه فقط «علي» آن «حسن» بود، اما منطقي بود كه مجموعه موسيقي فيلم و كشش هاي دراماتيك آن بر همين اساس شكل مي گرفت و از آن زمان تاكنون ضريب تغيير مصرف مواد از مثلاً 60 ـ 70 درصد ترياك و 10 ـ 15 درصد هروئين به تقريباً عكس اين قضيه تغيير يافته و چون ميانگين سني معتادان زير 20 سال است، الان اين گروه سني گرايش قابل توجهي به آورده هاي جديد از غرب آلوده دارند. اما اين كه چرا سينماي اجتماعي ما كه مي خواهد اين پديده ها را به نمايش بگذارد. تازه به ياد دو دهه پيش افتاده، پرسش انگيز است؟ «سنتوري» صحنه هاي اضافي زيادي دارد كه براي نمايش مي تواند با كاستن از آنها و رساندنش به تايم استاندارد اين زمانه (90 دقيقه) يك اثر شسته و رتفه مؤثرتر ديد. مثلاً صحنه ويولن نواختن هانيه و گردش هاي دوربين در تايم كنوني چه ضرورتي دارد و نيز اين را هم از ياد نبريم كه اگر بخواهيم دشواري ترك را نشان دهيم. با خشونت در ترك متفاوت است. بردن علي به بيمارستان و بستن او به تخت با دكوپاژي اجرا شده كه شكنجه هاي ساواك را يادآوري مي كند! پارك وي تن آرتورهيلر نلرزيد؟! فريدون جيراني، خوب شروع مي كند و تا 30 دقيقه اوليه كار را خوب پيش مي برد. «سالاد فصل» را به ياد داريم كه چه منطقي و سنجيده و با رعايت الفباي سينما پيش رفت و يا فيلم دومش پس از دوره فترت را كه با عنوان «قرمز» ديديم. فيلمي كه حالا در اين جشنواره. «پارك وي» در ادامه آن اما نه به قوت هاي آن به نمايش درآمد. جيراني در فيلم «پارك وي» چه تعمدي و چه سهوي! هرچه كه هست. فينال كارش را با تيتراژ نام آرتور هيلر برگزار مي كند و اگر غيرمستقيم هم خواسته كه بگويد آرتور سينماي ايران است، تا يك سوم اول «پارك وي» پذيرفتني است و شايد تن اين فيلمساز نلرزيده باشد. اما از آنجا كه زندان تشكيل مي دهد و دختر را محبوس مي كند. طبق معمول فيلم رها مي شود و هر كسي، هر كاري مي خواهد، مي كند تا نهايت جنون و خون ريزي و كشت و كشتار؛ ادامه اي كه حتماً تن آرتور را به لرزه مي اندازد. نمي توانيم منكر توانايي هاي اين منتقد و نويسنده قديمي سينما در اجراي دغدغه ها و دل مشغولي هايش در فرمي دراماتيك بشويم، اما جيراني هنوز براي ارائه سينمايي پيشتاز در بخش بدنه سينماي ايران قدم هاي زيادي بايد بردارد. يكي از قوت هاي كار جيراني، انتخاب عوامل حرفه اي متناسب با آن چه مي خواهد است. نمونه اين گرايش را در انتخاب دو بازيگر نقش اول همين «پارك وي» ديديم كه با چه ظرافتي جنون خواسته شده براي اين قصه را به نمايش گذاشتند. اما آيا اينها براي يك تريلر كفايت مي كند؟ نوع سينمايي كه بسيار متكي به ساختار است و قصه و قهرمان و ضدقهرمان آن در دايره اي پرداخت شده از سوي تماشاگر پذيرفته مي شود. آيا هيجان و تعليق در يك تريلر فقط با خونريزي و افكت هاي گوش خراش مؤثر مي افتد يا نه؟ حتماً خود جيراني از نظر نگره سينما به آن واقف است، اما در اجرا همچنان حكايت باقي است. آدم كشمكش هاي زيباي مرگ و زندگي خيلي سخت است كه ملتي با سيلي صورت خود را سرخ نگه دارد دهه ها بغض در گلو داشته باشد، اما بكوشد تا در درون بتركد. عبدالرضا كاهاني بر بستري رئال و قصه اي كه در واقع به جلو مي رود، به فضاي غيررئاليستي براي انتقال مفاهيم و مضمون جهاني آن حركت مي كند. «آدم» حكايت آدمياني است كه براي جرعه اي آب راه طولاني مي پيمايند و براي لقمه اي نان بر سياهي ها پرده مي كشند تا همچنان در بورس كار طي طريق كنند. اگر جماعت روايت شده در قصه پي قرار فرشته مرگ هستند، ولي همه براي ارتزاق است، وگرنه آنگاه كه مرگ فرا مي رسد، ديگر مقاومتي صورت نمي گيرد و اين فرشته مرگ است كه غالب مي شود. «عيش آباد» تصوير شده توسط كاهاني دقيقاً در فضا و جغرافيايي به تصوير كشيده مي شود كه از هر نظر براي مخاطب اين ديار قابل لمس است و مردمانش با تلفظ فارسي دري كه «خيام» پرورده و فردوسي حماسه سرا را در خود به بار نشانده، به خوبي از سوي تماشاگر برتابيده مي شود. «آدم» سينمايي را روايت مي كند كه در چارچوب سينماي ناب و با گوشه چشمي به تماشاگر عام اين ديار به پرده رسيد و اگر فيلم دير به فضايي غيرواقعي مي رسد، دقيقاً از منظر تعليق آفريني و ايجاد معمايي است كه كنجكاوي لازم را در تماشاگر برانگيزد، چيزي كه به سادگي و راحتي در سينما قابل تصوير نيست. اما كارگردان آدم در اين زمينه به توفيق نسبي دست مي يابد. امروزه نه تنها سينماي ما كه سينماي جهان بيش از پيش به روايت قصه هايي مرتبط و متأثر از رابطه مرگ و زندگي مي پردازد. اتفاقي كه بي ترديد براي قابل لمس كردن آن نياز به آشنايي فيلمساز با مكاتبي مانند اكسپرسيونيسم، سورئاليسم و... خلاقيتي مضاعف دارد تا آدمي بتواند آن چه را در تخيل، رويا و كشمكش هاي دروني خود دارد بر پرده ببيند و اين همان چيزي است كه از سوي كاهاني تلاش شده تا اثرش به اين مرز از قوت دست يابد. آدم از همان دست سينمايي است كه اگر بيش از پيش به عوامل موردپسند مخاطب در ساختار توجه داشته باشد، سينماي ورشكسته اين ديار را به توفيق ارتقا مي دهد. وقتي به تاريخ سينما نگاه مي كنيم درباره خراسان با اين وسعت تاكنون به اندازه انگشتان يك دست هم فيلم با موضوع و يا درباره تاريخ و نخبگان و هنرمندان آن ساخته نشده است. «آدم» مي تواند نسخه اي در راستاي توليد فيلمهاي بيشتر درباره فرهنگ و هنر و فولكلوريك و جغرافيايي متنوع اين مملكت باشد. انتهای پیام /