نگاهي به «چند روز بعد»
کريمي در قاب کريمي
"فيلم شخصي، فيلم خاص يا فيلم روشنفکرانه" تعبيرهايي بود که پس از اکران "چند روز بعد" نيکي کريمي در سينما فلسطين در ميان همهمهها و پچپچها شنيده ميشد.
به گزارش سايت سينمايي سوره، "چند روز بعد" حکايت چند روز از زندگي زني است که در پي بازگشت همسر سابق شوهرش و استقرارش در منزل آنها دچار بحران دروني مي شود و همين مسئله در روزهايي که فشارهاي کاري و زندگي بر سر او آوار شده، وي را افسرده و درمانده کرده است. "چند روز بعد" که آگاهانه در پي گيشه نيست، ملاحظاتي حرفه اي دارد: 1- کادرهاي ثابت، دوربيني که به ندرت حرکت مي کند، قاب هايي که گاه خالي مي مانند و فيلمي که با سکون و رخوت تمامي اجزايش سعي دارد حال درون شهرزاد را منتقل کند، نشانه هايي است از شناخت بايسته کارگردان از موقعيت و شخصيت قهرمان داستانش. شهرزاد در سينماي ايران بدين شکل تمام و کمال مسبوق به سابقه نيست. گوشه هايي از شخصيت و موقعيتي که در آن قرار گرفته گاه در آثاري به چشم آمده اند، اما هيچ گاه در فيلمي مستقل آگرانديسمان نشده است. 2- شهرزاد، زني مستقل است. يک استاد دانشگاه و يک گرافيست بسيار قابل که نجنبد شرکت تبليغاتي با آنهمه کارمند و کارگر بدون نان شب مي ماند. در عين حال او با آنکه مادر نيست، چون مادري مراقب فرزند بيمار شوهرش است و رگه هاي عطوفت در نگاههاي مات و صورت مبهوتش، پررنگ پيداست. عليرغم اين موقعيت شاخص، شهرزاد در جامعه اي زندگي مي کند که امنيت خاطر در آن صفر و ارزش قائل شدن براي زن زير صفر است. هشدار پليس به او که در گوشه خيابان مشغول عکاسي از بيلورد است، مزاحمت هاي خياباني و دريغ از آسودگي براي کشيدن يک نخ سيگار، حکايت روزگار زني جوان در شهري شلوغ است که انسانيت لا به لاي جمعيت ميليوني اش گم شده است. آوار کارهاي تمام ناشدني شرکت و زندگي روزمره عرصه را هر لحظه بر شهرزاد تنگتر مي کند که در پي يک لحظه سکون و سکوت است و آن را در لبه دره اي در فاصله خانه تا محل کار مي يابد؛ در دل طبيعت، جايي که هنوز پاي بقيه آدم ها خيلي به آن باز نشده است. دايره زندگي وقتي تنگتر مي شود که شهرزاد حتي براي پارک کردن خودرو خود يا نشستن پشت ميز هميشگي در کافي شاپ هم با مشکل مواجه مي شود. کريمي و البته شادمهر راستين با پيدا کردن دم دست ترين اتفاقات روزمره سعي مي کنند درون مشوش و ملتهب شهرزاد را به تصوير کشند. 3- پربيراه نيست اگر بينديشيم بازيگران معروفي که کارگردان مي شوند، ممکن است گاه بخواهند نقش هايي را بازي کنند که دوست داشته اند بازي کنند و نکرده اند. اين البته دليل تامي براي کارگردان شدنشان نيست، اما در حد يک وسوسه قابل تصور است. نيکي کريمي در کنار چند اثر شاخص به طبع در فيلم هاي زيادي بازي کرده که آثار موفقي از آب درنيامده اند. شايد حال که ريش و قيچي دست اوست، بتواند توانمندي ها و تجارب ارزشمند اين دوران را در فيلم هاي خود بازي کند. 4- شهرزاد در يک چاه ويل سقوط کرده که گويي صدايي را در همراهي نمي شنود. او دلسوزي ها و تلاش هايي که همکارش براي نزديک شدن به سوي او برمي دارد را نمي فهمد و هنگامي که دخترک بازيگوش دو بار دست روي صورتش مي گذارد با نگاهي سرشار از حيرت درنمي يابد که چگونه ممکن است اين دخترک حال درون او را بفهمد. زندگي شهرزاد به آب راکدي مي ماند که او توان ايجاد حرکت در آن ندارد و منفعل تر از آن است که بتواند تغييري در اين سير قهقرا و دلزدگي ايجاد کند. کسي بايد به داد برسد که از راه مي رسد. همسرش بعد از مدت ها حضور تلفني قدم برمي دارد و بر اين برکه راکد سنگي مي اندازد. باران مي بارد و اين بار شهرزاد تکيه داده به خودرو، وسيله حرکت، به ديدار دره شهر مي رود. گويي براي خداحافظي و بازگشت به خانه شوهر. 5- زيبايي شناسي تصوير و نيز دکوپاژ و انتخاب زواياي چندپهلو در اين گونه فيلم ها لازمه کارگرداني نيست. در اين فيلم ها اتفاق به معناي اکشن رخ نمي دهد و رخوت خودخواسته حاکم بر روح فريم ها بايد با قاب هايي ريزبينانه ترميم شود تا تماشاچي براي ديدن فيلم از تک و تا نيفتد. به نظرم نيکي کريمي که سالي پرکاري را پشت سر نهاده (بازي در سه فيلم و ساخت يک فيلم)، بايد وقت بيشتري براي دکوپاژ مي گذاشت. در عوض نورپردازي و طراحي صحنه از نقاط قوت "چند روز بعد" است. 6- نام نيکي کريمي به عنوان کارگردان خود يکي از جذابيت هاي آثار اين سوپراستار است. بايد ديد بعد از اکران "يک شب" که ظاهرا بعد از جشنواره آغاز خواهد شد، زمينه لازم براي جلب و جذب تماشاچي بيشتر فراهم مي شود يا خير. به نظرم سينماي ايران در عين اينکه به اقتصاد پويا و سانس هاي پرتماشاگر نياز دارد، بايد در حوزه سينماي انديشه پرداز و متفکر هم حضوري پررنگ داشته باشد. هر چند به حتم پل زدن ميان اين دو نقطه مطلوب است که رد پاي آن را در توناليته هاي مختلف زندگي در آثار معدودي از فيلمسازانمان مي بينيم.انتهای پیام /