سردار قرباني: «پاداش سكوت» واقعيتهاي افراد، بعد از جنگ را بهخوبي مطرح كرده است
ميري: اين فيلم يادآور شهدايي است كه از جان خود گذشتند
فيلم سينمايي «پاداش سكوت» مازيار ميري شب گذشته ـ اول اسفند ماه ـ در سينما فلسطين نقد و بررسي شد.
به گزارش سايت سينمايي سوره، جلسه نقد و بررسي «پاداش سكوت» كه درادامهي سلسله نشستهاي سينما، جنگ، دفاع مقدس، پس از نمايش اين فيلم برگزار شد، مازيار ميري كارگردان، پرويز پرستويي بازيگر و محسن علياكبري تهيهكننده اين فيلم حضور داشتند و مسعود فراستي منتقد فيلم، سردارمرتضي قرباني از فرماندهان ارشد سپاه و رييس سازمان موزه دفاع مقدس و سيدناصر هاشمزاده فيلمنامهنويس دفاع مقدس نيز دربارهي اين فيلم صحبت كردند. در ابتدا مرتضي قرباني با اشاره به اينكه هنرمندان بايد بتوانند به صحنههاي جنگ و كارهايي كه در دفاع مقدس انجام شده نزديك بشوند گفت: اين فيلم واقعيت افراد، بعد از جنگ و تغييراتي كه در آنها به وجود آمده است را به درستي به تصوير كشيده كه از موفقيتهاي كارگرداني و بازيگر فيلم به حساب ميآيد. وي با بيان خاطرهاي كه شباهتهايي با داستان فيلم داشته است گفت: زمان عمليات آزادسازي فاو من فرمانده لشگر 25 كربلا بودم و ما مي خواستيم از بين 10 هزار نفر 1100 غواص را انتخاب كنيم، البته براي حفظ مراتب امنيتي به آنها گفتيم كه قصد فتح بغداد دوا داريم. به هر ترتيب 1100 نفر از بچههاي مازندران و گيلان انتخاب شدند و طي 4 ماه آموزشهاي فشردهاي ديدند. وي ادامه داد: چند روز قبل از عمليات آنها را در مسجدي جمع كرديم و با آنها در ميان گذاشتيم. كه اگر كسي جلوي سنگر عراقيها و قبل از شروع عمليات تير خورد و براي لو نرفتن عمليات چه كاري بايد انجام داد؟ در اين هنگام يكي از فرماندهان گفت: اگر من تير خوردم، بغل دستي من براي جلوگيري از سر و صدا حق دارد سر من را زير آب كند، در اين هنگام تمامي جمعيت حاضر در مسجد يك صدا تكبير گفتند و حرف اين رزمنده را تاييد كردند. قرباني افزود: اين يك ماموريت و يك تكليف است و پيام اين فيلم پيام بزرگي است و بسياري از ابهامات جنگ را برطرف ميكند. ضمن اين كه صلابت و اطاعت و در عين حال يكي بودن فرمانده و رزمنده در دوران جنگ را چه در زمان جنگ و چه در حال حاضر در صحنه آخر فيلم ميبينيم. در ادامه پرستويي بازيگر نقش اكبر منافي در اين فيلم در مورد چگونگي نزديك شدن به نقش گفت: الگوي من در اين فيلم مثل فيلمهاي ديگر جنگي در كارنامهام، همه عزيزاني بودند كه در 8 سال دفاع مقدس در جبههها حضور داشتند، چه آنها كه شهيد شدند و چه عزيزاني كه در حال حاضر حضور دارند. وي ادامه داد: با خود عهد كردهام كه جداي از بازيگري دين خود را به اين عزيزان ادا كنم تا فداكاريهاي رزمندگان را فراموش نكنيم. وي در پاسخ به انتقاداتي كه درباره كليشهاي شدن بازي او در اين گونه نقشها مطرح شد، گفت: به لحاظ فني اين حرف را قبول دارم، البته تلاش كردم كه تفاوتهايي در اين زمينه بوجود بيايد اما واقعيت اين است كه حس همه اين نقشها مثل دانههايي است كه همه از يك نخ تسبيح رد شده باشند و اين شخصيتها، همه داراي يك شناسنامه هستند و فقط موقعيت آنها عوض ميشود. مازيار ميري نيز در اين زمينه گفت: مظلوميت اين شخصيت براي من بسيار مهم بود، ضمن اين كه عمدا بر سابقه ذهني تماشاگر از پرستويي اصرار داشتم و مشخصا كليشه او را ميخواستم تا در اين فيلم موضوع ديگري را مطرح كنم و از زبان همان شخصيت آشنا، موضوعي جديد را بشنويم. ميري گفت: اين فيلم فارغ از بحثهاي سياسي، يادآور شهدايي است كه از جان خود گذشتند ولي امروز فقط از نام آنها بر سر در كوچهها براي آدرس دادن استفاده ميشود، در صورتي كه اگر امروز آرامش داريم به خاطر وجود آنهاست. وي پاسخ به سوال يكي از حضار در مورد گيشهاي شدن اين اثر و استفاده از بازيگران مطرح روز در اين فيلم گفت: علاقمندم فيلمهايم بيننده داشته باشند و چه بخواهيم و چه نخواهيم بازيگر ويترين فيلم حساب مي شود و ما به اين وسيله ميتوانيم مخاطب را به سينما بكشانيم و با او حرفمان را مطرح كنيم. وي همچنين شباهتهايي اين فيلم با مجموعه زير تيغ را اتفاقي دانست و گفت: صحنه نماز خواندن اين فيلم با مجموعه زير تيغ فرق ميكند و در آنجا نماز كامل خوانده ميشود. ميري در پاسخ به سوالي درباره اين كه تمام افراد بعد از جنگ مثل كساني كه گام در سازندگي نهادند را در فيلم پوشش نداده است، گفت: سعي كردم دو قشر منزوي و قشري كه به دنبال مال دنيا رفت را نشان بدهم و در كنار آنها شخصيت آتيلا پسياني وجود دارد كه پس از جنگ بازگشته و به كار سازندگي مشغول است. در ادامه ناصر هاشمزاده فيلمنامهنويس دفاع مقدس با اشاره به اين كه فيلمنامه را قبل از ساخت فيلم خوانده است، گفت: همان موقع با تهيهكننده صحبت كردم و مشخص شد كه كارگردان در اين فيلم توفيقي داشته است. وي با اشاره به ساختار قصه «من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان و اينكه زمان آن قصه زمان جنگ است و پايانبندياش با اين فيلم فرق ميكند، گفت: اينكه فيلم به زمان حال انتقال داده شده است، ايده خوبي است، ولي شوك ناگهاني فيلم كه اكبر به صورت ناگهاني ياد آن خاطره ميافتد زمينهسازي شده نيست و نوعي سادهانگاري است، اما وقتي اين ماجرا شروع ميشود ما با اين شخصيت پيش ميرويم و دغدغه او را باور ميكنيم و بيننده نيز فيلم را تمجيد و تحسين به پايان ميدهد. هاشمزاده با اشاره به كليشههاي موجود در اين فيلم گفت: برخي از كليشهها به صورت خاص و جديدي بيان ميشوند، همانند جاهايي كه شخصيت اول بايد واكنش نشان دهد كه هميشه عكسالعملهاي پرستويي حالت بيانيه وار پيدا ميكرد ولي اينجا بدين گونه نيست. وي ادامه داد: به خاطر اينكه خواستيم و يا تصور كرديم كه رزمندهها يك مورد بودند، بينندگان را خسته كرديم، ما بايد در فيلمنامههايمان نشان دهيم كه رزمندگان از طبقات واقشار مختلف اجتماع بودند. ضمن اين كه بيان اعراضات نيز در اين فيلمها حالت طلبكارانه به خود گرفته. وي ادامه داد: در توانايي هاي پرستويي شكي نيست اما او بايد بتواند نقشهاي جديد در حوزه دفاع مقدس كار كند و كليشه رزمنده معترض را بشكند، ضمن اينكه ما هم از او نقشهاي جديد بخواهيم. وي در بخش ديگري از سخناناش گفت: من بايد در فيلم در جاهايي باور كنيم كه او يك قاتل است اما اين اتفاق به خاطر مظلوميت شخصيت نميافتد و بيننده و هميشه فكر ميكند كه در انتها راه حلي براي او پيدا ميشود. وي در پايان گفت: شخصيت پدر نيز در اين فيلم كاملا منفعل است و دنبالهروي اكبر است ضمن اين كه شايد خرد شدن فلاشبك آخر فيلم در سرتاسر فيلم ميتوانست تاثيرگذاري آن را بيشتر كند. انتهای پیام /