نگاهي به «اخراجيها»
فيلمي براي يکبار ديدن
مسعود دهنمکي پس از تجربه ساخت دو مستند «فقر و فحشا» و «کدام استقلال، کدام پيروزي؟» که لحن و نگاهي تند داشت، با تعديل اين وجوه سراغ ساخت اولين فيلم سينمايي خود رفت، آن هم با موضوع تابوشده دفاع مقدس و مردانش.
به گزارش سايت سينمايي سوره، ده نمکي با تکيه بر فرمول آشنا و مطمئني که در سينماي ايران جواب خوبي گرفته، شروع به ساخت اولين فيلم بلند خود کرد. در فيلم هاي "ليلي با من است" و "مارمولک" کمال تبريزي، رفتن سراغ مضامين تابوشده به مدد حضور يک فيلمساز مورد اعتماد که قابليت هاي هنري خود را هم ثابت کرده، امکانپذير شد. شوخي با مردان دفاع مقدس در "ليلي ..." و قشر روحاني در "مارمولک" با گذر از چنين فيلتري مجوز ساخت، نمايش و اکران گرفت. ده نمکي با اثبات نگاه معتمد خود در دو مستندي که موضوعات روز اجتماع بودند، قابليت اوليه را پيدا کرد تا قدم به داخل گود بگذارد. به همين دليل از مرحله نگارش فيلمنامه از حضور مشاوران حرفه اي استفاده کرد که سابقه تجربه هاي خاص داشتند. يکي از اين افراد هم پيمان قاسم خاني، فيلمنامه نويس "مارمولک"، بود که به نوعي مي توان نقاط قوت و تأثيرگذاري فيلم را مديون حضور او دانست. به گفته ديگر مي توان تم اصلي اين دو فيلم يعني پرداختن به خطوط قرمز و تابوهاي جامعه کنوني در قالبي کمدي را به گونه اي در امتداد هم قرار داد. هر دو قصه شخصيت محوري دارند که با قرار گرفتن در موقعيتي متضاد با ويژگي هايش، به تغيير و تحول مي رسد و البته قالب کمدي به کمک تصويري کردن اين مسير در هر دو فيلم مي آيد. وقتي به نکات و پرداخت هاي جزئي تر دو فيلم دقت مي کنيم بيشتر اين نکته پررنگ مي شود که طراحي مسير، شوخي ها و حتي تغيير و تحول بطئي و گل درشت هر دو شخصيت از يک ذهن واحد منشأ گرفته است. اصل کمدي در اين دو فيلم بر مبناي تضادي قرار مي گيرد که فرد با موقعيت تازه پيدا مي کند و بخش مياني قصه بر همين تضادها استوار است. تضاد مناسبات و رفتارها تا نوع حرف زدن و تکيه کلام ها و حتي باورها. "اخراجي ها" علاوه بر تم ذکرشده يک مفهوم زيرساختي مهم را هم يدک مي کشد که در دو اثر قبلي حضور نداشت. رسيدن از يک معشوق مادي به عشقي معنوي که تحول نهايي را واجد ابعادي خاص مي کند. طبعاً در امتداد هم قرار دادن اين دو تم و پيوند آنها مي توانست منجر به اثري کامل و همه جانبه تر شود. اما چگونه است که "اخراجي ها" بيش از هر چيز يک اثر مفرح با نيم نگاهي به واقعيت هاي جديد از دفاع مقدس تلقي مي شود بيش از آنکه بتوان رد پاي تغيير و تحول چندجانبه را در آن برجسته نمود؟ در اولين گام "اخراجي ها" به جاي محور قرار دادن يک شخصيت به عنوان قهرمان اصلي، يک قشر با خصوصيات تيپيک را محور قصه قرار مي دهد. با اين انتخاب دست فيلمساز براي پرداختن به وجوه مختلف اين قشر به قدر کافي باز بوده تا بتواند به تيپ هاي آشناي گنده لات محل، نوچه ها، جيب بر، معتاد و ... بپردازد و زمينه اصلي را بر همراهي آنها قرار دهد. همراهي که منجر به تغيير و تحول يک قشر مي شود نه فرد. مجيد سوزوکي کاراکتري است که در اين قشر محوريت پيدا مي کند و مي توانست به عنوان نماينده و قهرمان يکه قصه معرفي شود. ولي از آنجا که فيلمساز پتانسيل يک کاراکتر را براي پيشبرد فيلم کافي ندانسته، با پررنگ کردن کاراکترهاي فرعي به نوعي تکيه خود را بر بازخورد گسترده اين تضادها قرار مي دهد. بخصوص که کاراکتر مجيد سوزوکي قابليت هاي کمدي کمرنگتري دارد و با تکيه بر خشونتي ذاتي حرکت مي کند. در حالي که کاراکترهاي پيرامون او وجوه کمدي و طنز را برجسته مي کنند. به اين ترتيب اصل بر همراهي اين جمع به گونه اي قرار مي گيرد که کمترين زمان ممکن براي چيدمان اين همراهي و رفتن به جبهه صرف مي شود. کافي است به سکانس هاي ابتدايي معرفي مجيد و ايجاد انگيزه در او براي رفتن به جبهه دقت کنيم. مجيد به عنوان گنده لات متعصب محل معرفي مي شود که بر اثر درگير شدن با کساني که براي دختر مورد علاقه اش مزاحمت ايجاد کرده اند به زندان مي افتد و حبس را بدل مي کند به سفر حج. وقتي هم که دروغش در محل درمي آيد و همه از جمله پدر نرگس واقعيت را مي فهمند، براي رقابت با خواستگار ديگر نرگس، عازم جبهه مي شود. سکانس تصميم آني او براي رفتن به جبهه دقيقاً پرداخت آني بودن را در خود دارد. در حالي که با جمع رفقايش در قهوه خانه نشسته و با ديدن تصاويري مستند از جبهه و جنگ از تلويزيون، تصميم مي گيرد براي گرفتن پاسخ مثبت پدر نرگس و راضي کردن برادر او به جبهه برود و باعث تعجب رفقايش مي شود. در چنين موقعيتي همراهي رفقا و نوچه ها و پيوستن افرادي مانند جيب بر، معتاد و ... به گونه اي سهل الوصول طراحي شده که هر چه زودتر همراهي آنها عملي شود. در اين بخش به علت موارد مشابهي که در فيلم هاي ديگر وجود دارد گريزي از اشاره کردن به اين موارد و نمونه ها نيست. مثلاً کافي است شخصيت نوچه مجيد (عليرضا اسيوند) را که در ادامه دچار تحول شده و از خالکوبي که بر دست دارد دچار شرمندگي مي شود با شخصيت ممد ساکت فيلم "مزرعه پدري" رسول ملاقلي پور مقايسه کنيم. شخصيت ماندگاري که با تأسي به لقب خود کوچکترين ديالوگي ندارد، ولي وقتي تلاش خاموش او را براي از بين بردن خالکوبي روي دستش دنبال مي کنيم و نهايتاً آرزوي ناگفته اي که با قطع شدن دستش عملي مي شود ... اين عمق و تقاوت نمود پيدا مي کند. همه منولوگ هاي اسيوند و شرمندگي مستقيم او که هنگام وضو گرفتن به آن اعتراف مي کند يک طرف و سکوت ممد ساکت و عمق نگاه بدون کلام او طرف ديگر ... حضور هر دو شخصيت به نوعي ورود به حيطه هاي تجربه نشده و به نوعي خطوط قرمزي است که مي تواند چهره تطهيرشده رزمندگان را خدشه دار کند، اما نوع حضور شخصيت ممد ساکت است که مي تواند نگاه مخاطب را از سطح و حضور فيزيکي کاراکتر به لايه هاي زيرين دفاع منحصر به فرد کشورمان ببرد و کاراکتر فيلم "اخراجي ها" را در حد يک تيپ که فقط از تضادش با موقعيت چيده شده استفاده لحظه اي مي شود، پائين آورد. وقتي به موقعيت چيده شده مياني دقت مي کنيم که بر محور تضاد در وجوه مختلف حرکت مي کند، شباهت اشاره شده با فيلم "مارمولک" پررنگتر مي شود. کافي است سکانس هايي مانند نماز خواندن رضا مارمولک در لباس روحاني را در مقابل سکانس نماز خواندن نوچه مجيد (اکبر عبدي) در مسجد محل قرار دهيم. رد و بدل شدن اصطلاحاتي که در هر دو قشر نهادينه شده و رويارويي آنها کمدي را مي سازد و نمونه اصيل آن در "مارمولک" به شکلي تأثيرگذار آمده، ارجاعات "اخراجي ها" را بدل به شوخي هايي نخ نما مي کند. تکرار بر مسير چنين شوخي هايي که ويژگي بکر بودن را هم ندارد به قدري همه چيز را تحت تأثير قرار داده که مثلاً در کاراکترهاي فرعي که در جبهه هم طراحي شده اند، شاهد تکرار شوخي با همين تضادها هستيم. جايي که يکي از افراد اخراجي با هم محله اي و دوست سابقش (سيروس کهوري نژاد) در جبهه برخورد مي کند و اين موضوع که اصطلاحات و عناوين جديد جايگزين القاب قديمي شده پررنگ مي شود. "اخراجي ها" نياز به پرداختي ظريف و هوشمندانه دارد که وراي سطح و رويه کاراکترها و اتفاقات حرکت کند و کمي به آنها عمق ببخشد. همان چيزي که تنها با تصوير کردن تأثيرپذيري رقيب مجيد سوزوکي از گروه اخراجي ها و نشانه هاي کوچکي مشابه آن امکانپذير نمي شود. فيلم نيازمند پرداخت و طراحي هايي همچون سکانس حرکت مجيد بر ميدان مين است که قرينه ترخيص او از زندان در ابتداي فيلم قرار مي گيرد و تغيير موقعيت و جايگاه او را برجسته مي کند. "اخراجي ها" با وجود تم و زيرلايه محکمي که دارد به علت نگاه يکسويه به بخش مياني قصه بدل به فيلمي زمان دار مي شود که در ديدار مکرر چيز چندان دندانگيري براي عرضه به مخاطب ندارد. يعني همان ويژگي که فيلم هاي بزرگ را ماندگار مي کند. "اخراجيها" فيلمي است براي يکبار ديدن.انتهای پیام /