همه تنهايي هاي خوابگرد...
دو سكانس از آخرين فيلمنامه هاي زنده ياد رسول ملاقلي پور
سكانس هايي از فيلم هاي «خوابگرد» و «عصر روز دهم» از ساخته هاي رسول ملاقلي پور.
خوابگرد «خوابگرد» يكي از طرحهاي قديمي رسول ملاقليپور بود كه قرار بود بعد از «مزرعه پدري» آن را جلوي دوربين ببرد. پروانه ساخت اين فيلم به تهيهكنندگي حسن توكلنيا اوايل سال 83 صادر و فيلم وارد مرحله پيشتوليد شد.مرحوم ملاقليپور قصد داشت در خوابگرد داستان آدمهاي خياباني را در يك قصه شهري به تصوير بكشد. آن زمان حتي ساخت و ساز ماكتهاي فيلم توسط كيوان مقدم انجام و حتي تعدادي از لوكيشنهاي «خوابگرد» انتخاب شد. ملاقليپور حتي با جمشيد هاشمپور براي يكي از نقشهاي اصلي فيلمش قرارداد امضا كرد و با هديه تهراني براي نقش«پريسا» به توافق رسيد اما در نهايت با مهيا نشدن شرايط پرونده «خوابگرد» براي هميشه بسته شد. سكانس 20- روز داخلي- ساختمان اداري پريسا از پلهها بالا ميرود. داخل راهروي اصليشده و در طبقه اول مقابل اتاق مدير كارگزيني توقف ميكند در را زده و داخل ميشود. پريسا: سلام (منشي در حال كار با كامپيوتر سرش را تكان ميدهد) منشي: بريد پيش آقاي مددي. پريسا: قرار بود خود آقاي مدير با من صحبت كنند. منشي: كارتون دست آقاي مددي است. پريسا: باشه ممنون.... پريسا وارد اتاق آقاي مددي ميشود، مرد 40 ساله(مددي) پشت ميز نشسته در يك دست آينه كوچك و با دست ديگر با قيچي موهاي داخل بينياش را كوتاه ميكند. متوجه پريسا نشده است. پريسا: موي دماغ ديگرون را چطوري ميشه كوتاه كرد؟! مرد متوجه شده، برگشته و قيچي و آينه را داخل كشو ميگذارد. مرد: نشنيدم در اتاق را زده باشيد! پريسا: آقاي مددي چرا نميزاريد استخدام بشم؟ مرد: من كارهاي نيستم خانوم. مدير كارگزيني بايد دستور بدن. من يك كارمند سادهام. پريسا: اختيار داريد، هركي ميخواد اينجا استخدام بشه بايد از فيلتر شما رد شه. پدري كنيد، چيكار بايد كنم؟ مرد: گفته بودم يه دوستي دارم يه ويلاي قشنگي اول جاده چالوس داره. يه شام پاي رود خونه. پريسا: فقط يه شام؟ بعدش حتماً استخدام ميشم؟ مرد: حالا... حالا... بستگي داره كه باز سر كارمون نذاري. پريسا: منم يه دوست دارم كه چاه مستراح خونشون داره ميزنه بالا. حتماً يه سطل شو ميگم براتون بفرستن. هر شامي توش پيدا ميشه... از اتاق بيرون رفته و در را محكم ميكوبد. عصر روز دهم بعد از موفقيت «ميم مثل مادر» همكاري مرحوم ملاقليپور و منوچهر محمدي ادامه يافت. قصه فيلم جديد ملاقليپور در كربلا اتفاق ميافتاد. خبرنگاري بعد از سالها براي پيدا كردن خواهر گمشدهاش راهي عراق ميشود. ملاقليپور و محمدي حتي چند سفر به كربلا داشتند تا مقدمات ساخت «عصر روز دهم» را براي سال جديد فراهم كنند. گويا قرار بود دومين همكاري گلشيفته فراهاني و ملاقليپور در اين فيلم شكل بگيرد و پرستويي هم يكي از نقشهاي «عصر روز دهم» را بازي كند اما مرگ به رسول امان نداد تا پرونده اين فيلم براي هميشه به بايگاني تاريخ سپرده شود. سكانس 73(فينال) روز- خارجي - بينالحرمين- كربلا ذرات براق دانههاي زنجيرشده آرام آرام در پشت مردان فرود ميآيند. پرچمهاي قرمز و سبز از مقابل گنبد امام حسين(ع) كنار ميروند. پاهاي برهنه، دستهايي كه بر سينه ميزنند. مريم در ميان جمعيت عزادار به طرف حرم حضرتابوالفضل(ع) ميرود. نگاهش به هر سو ميچرخد. فضه را ميبيند. از ميان سيل جمعيت به طرف او ميرود. او را نمييابد مقابل حرم حضرت ابوالفضل(ع) است. با صداي نوحه جمعيت كه يا حسين(ع) ميگويند، رو به عقب بر ميگردد. حرم امام حسين(ع) مقابلش است. مادرش را نوزاد به آغوش ميبيند. راه ميرود. ميدود. مادر گريه ميكند. مريم به سويش ميدود. چهره مادر درميان زنان ديگر ناپيدا ميشود. مريم به مقابل حرم حضرت امام حسين(ع) ميرسد. صداي «يا ابوالفضل(ع) عملدار...» او را به عقب بر ميگرداند. فضه و حبيبه را ميبيند. به سويشان ميرود رو به حرم امام حسين(ع) ميچرخد. لبخند نوزاد را ميبيند. صداي نوحه، صداي سينهزني، صداي زنجير و صداي سم اسبان و گريه كودكان و عباس عموالعتش... مريم در ميان در ميان عزاداران ميدود. ميايستد. رو به سمتي و جهتي ديگر، نقل وسكههاي براقي كه به سر فضه پاشيده ميشود. حبيبه از خوشحالي گريه ميكند و ليث شاد است. مريم رو به سمت ديگري ميكند. همانجا كه حرم حضرت امامحسين (ع) است، مادرش را ميبيند. پدر را. نوزاد را . مادر دو دست را به جلو ميگيرد. مريم رو به عقببرميگردد. همان سمتي كه حرم حضرتابوالفضل(ع) است. حبيبه با خوشحالي فضه را با خود ميبرد. مريم رو به مادر بر ميگردد. پدر پرنده «فنچ» را رها ميكند. فنچ به سمت گنبد امام حسين(ع) اوج ميگيرد. انتهای پیام /