آيا مسيح، هاليوود را نجات ميدهد؟
هانا راسين كه از نويسندگان واشنگتنپست است و در حال حاضر روي كتابي درباره نخبگان اوانجليست كار ميكند در اين نوشته به رويكرد جديد هاليوود به مذهب و از طرف ديگر گرايش مسيحيهاي انجيلي به سينما و فيلمسازي ميپردازد.
اگرچه مذهب از خيلي پيشتر در ساختارهاي سياسي حاكم و بافت سنتگراي جامعه آمريكا حضوري پرقدرت داشته، اما اكنون رابطهاي متفاوتتر و تأثيرگذارتر ميان مذهب و هاليوود شكل گرفته است. راسين سعي دارد در اين مقاله نسلهاي مختلف معتقدين به مذهب را در هاليوود معرفي كند. نسل اول به اعتقاد او كساني بودند كه در فضاي شديداً غير مذهبي هاليوود سعي ميكردند ايمان خود را مخفي كنند. نسل دوم پس از 11 سپتامبر و ظهور نومحافظهكاران آمريكايي در كاخ سفيد فرصت عرض اندام يافتند تا جايي كه طي 5 سال گذشته در هر فصل اكران دستكم يك فيلم مذهبي به چشم ميخورد. اما نسل سوم كه هنوز در راهند علاوه بر ابا نداشتن از بيان اعتقادات مذهبي، معتقدند نگاه مذهبي به پديدهها بايد در تمام سطوح فيلم نفوذ كند، حتي اگر فيلمي باشد كه در ظاهر با قواعد مسيحي سنتي سازگار نباشد. راستين تأكيد ميكند كه آينده هاليوود بدست اين نسل كاملاً متحول ميشود. نسل جديد نه تنها مذهب را در يك ژانر محدود نميكند بلكه از حالا جذابترين آنها يعني تريلر، وحشت، علمي- تخيلي و حتي كميك استريپ را هدفگيري كرده است. هدف آنها آشتي ميان سينماي سكولار و كليساي سنتي با يكديگر است تا مسيحيت بتواند با قويترين، جذابترين و فراگيرترين زبان كنوني با جهانيان سخن بگويد. كليساي انجيلي با رويكردهاي افراطي نومحافظهكاران در حال دامنزدن به موج جديدي از تهاجمات مذهبي است. دانيل رومر، كارگردان 25ساله و جوياي نام آمريكايي از همكلاسيهايش خواسته تا آخرين فيلمنامهاش با نام احتمالي رؤياپرداز آمريكايي يا 10هزار باكره را بخوانند. اين عده دورتادور روي كاناپههاي راحت مؤسسه پرده اول (Act one) نشستهاند؛ مؤسسهاي كه به منظور تحصيل هنرجويان مسيحي در زمينه فيلمنامهنويسي و سينما تأسيس شده است. در ساختمان يك طبقه مؤسسه كه پاي تپههاي هاليوود واقع شده، همانقدر كه روي قفسهها فيلم و جلد DVD ديده ميشود، انجيل هم هست. بيشتر آنها فيلمهايي هستند كه مسيحيان محافظهكار هيچ وقت به بچههايشان اجازه تماشاي آنها را نميدهند؛ فيلمهايي مثل زيبايي آمريكايي، جان مالكوويچ بودن و مجموعههاي تلويزيوني خانواده سوپرانو و ويل و گريس. روي ديوار، پوستر فيلم ملگيبسون ديده ميشود كه مسيح را در حالي كه به زمين چشم دوخته، نشان ميدهد. فيلمنامه رومر داستان مرد جواني را روايت ميكند كه ميانديشد يك قديس است. او حتي چندين بار حس كرده كلمات خداوند به او الهام شده است كه البته بيشتر به نظر ميرسد اين كلمات و عبارات بخشهايي از يك تبليغات بازرگاني باشند. خود رومر در گوشهاي از اتاق روي يك چهارپايه نشسته و با دست مشغول خوردن ته مانده برنجش است. رومر با شلوار جين معمولي و تيشرت زهوار دررفته و موهاي لخت و بلوند و حالت پسرانهاش خيلي با فيلمنامهنويسهاي ديگر هاليوود فرق دارد. او امسال تابستان جزء يك گروه 34 نفره دانشجويي بود كه در كلاسهاي 4 هفتهاي فيلمنامهنويسي مؤسسه پرده اول شركت داشتند. وقتي براي شركت در اين برنامه درخواست داد از او خواسته شد تا از اعتقادش به مسيح بنويسد. او در پاسخ نوشت: «من به مسيح معتقدم نه به اين خاطر كه به من گفتهاند بايد به او اعتقاد داشته باشم بلكه به اين دليل كه در ميان اقيانوس پرسشهاي پيش رويم، نتوانستهام هيچ چيزي را اصيلتر و مطمئنتر از مسيح پيدا كنم.» وقتي نمايندههايي از استوديوهاي هاليوودي با مدرسين مؤسسه پرده اول تماس ميگرفتند، همه اعضاء از استعداد ويژه رومر و نگاه تازه او تعريف ميكردند. اين اواخر تماسهاي آنها خيلي بيشتر شده بود. بالاخره يك روز به باربارا نيكولاسي- راهبهاي كه اين مؤسسه را تأسيس كرده است- زنگ زدند و گفتند: «ما يك فيلم مسيحي ميخواهيم. 5فيلمنامه اولتان را براي ما بفرستيد.» بعد از اين تلفن، نيكولاسي به خود گفت: «بالاخره هاليوود به ما هم فرصت عرض اندام داد.» دلايل چنين رويكردي هم معنوي است، هم اقتصادي. صنعت فيلمسازي بعد از حادثه 11سپتامبر به توليد فيلمهايي ميانديشد كه «يك معنايي هم داشته باشند». حالا ديگر بين مديران استوديوهاي هاليوودي عبارت «Passion dollars» يا «دلارهاي مصائب» كاملاً جا افتاده است زيرا استقبال خوب و غيرمنتظره مخاطبان مذهبي در سرتاسر دنيا از فيلم مستقل مصائب مسيح مل گيبسون واقعاً همه را شگفتزده كرد. فيلم مل گيبسون در هاليوود يك پديده و حتي كاتاليزور بود. سال گذشته درست بعد از اكران فيلم مصائب مسيح، استوديوهاي بزرگ مشخصاً به فيلمنامههاي مذهبي كه به دستشان ميرسيد چراغ سبز نشان ميدادند. فيلمنامههايي مثل جنگيري اميلي رز و اقتباسي از داستان سي.اس.لوئيس به نام وقايعنگاري نارنيا: شير، جادوگر و كمد كه سال گذشته اكران شد و يكي از پرفروشترينها بود، نمونههايي از اين فيلمنامهها هستند. بعضيها اين فيلم را بزرگترين هديه هاليوود به مسيحيها بعد از فيلم كلاسيك ده فرمان اثر سيسيل ب. دوميل ميدانند. مطالعه مجموعه داستانهاي نارنيا به دليل تهمايه مذهبي كه دارند در خانوادههايي كه داراي اعتقادات مدرن اوانجليستي هستند، يكي از ضروريات است و خيلي از مسيحيها سي.اس. لوئيس را يكي از بزرگترين نويسندههاي قرن گذشته ميدانند. ديسني و كمپاني شريكش يعني والدن مديا هم درست به دنبال همين مخاطبين بودند. آنها كمپاني موتيو ماركتينگ كه كار تبليغ فيلم مصائب مسيح را انجام داده بود، به خدمت گرفتند تا بتوانند فيلم خود را به كليساها و مراكز مذهبي معرفي كنند. كارگردان فيلم، اندرو آدامسون، نمادهاي مذهبي فيلم را با داگلاس كرشمن، پسرخوانده سي.اس.لوئيس چك كرد تا مطمئن شود كه در فيلم وقايعنگاري نارنيا از نظر اعتقادي و مذهبي هيچ اشتباهي وجود ندارد. انتظارات مسيحيان اوانجليست از اين فيلم سبب شد تا استوديو خيلي با دقت و احتياط براي آنها توضيح بدهد كه چرا نتوانسته به صراحت فيلم نارنيا را فيلمي تمثيلي و نمادين از مسيحيت معرفي كند. آدامسون ميگويد: «به نظر من در كتاب اصلاً ارجاعات مذهبي ديده نميشود.» هرچند در عين حال معتقد است كه اگر كسي بخواهد هم ميتواند اين ارجاعات را در كتاب پيدا كند. در زمان ساخت فيلم، مسيحيها به شدت پروسه انتخاب بازيگر توسط آدامسون را پيگيري ميكردند تا ببينند چه كسي قرار است به جاي اصلان شير حرف بزند. در داستان، زندگي اصلان به نوعي رستاخيز مسيح را در ذهن تداعي ميكند و مسيحيان ميخواستند مطمئن شوند كه آدامسون شخصيتي را براي دوبله اين نقش انتخاب ميكند كه ويژگيهاي صدايش به مسيح نزديك باشد. آدامسون توضيح ميدهد: «بالاخره تصميم گرفتيم كه شخصيت اصلان خيلي مقتدر و قوي باشد چون به اين ترتيب او يك موجود دست نيافتني ميشد.» او ادامه ميدهد: «آنهايي كه دوست دارند جزئيات بيشتري را بدانند و نگاه عميقتري داشته باشند ميتوانند به متن داستان مراجعه كنند و كساني هم كه چنين قصدي ندارند ميتوانند فقط از فيلم لذت ببرند.» به اين ترتيب شرطبندي هاليوود روي پتانسيل مخاطبان مسيحي بالاخره نتيجه مطلوب داد. فيلم جنگيري اميلي رز (فيلمي از جنس فيلم معروف جنگير براي معتقدان به مذهب كه در آن هسته مذهب در مقابل خردگرايي قرار ميگيرد و طرفدار كشيشهاي كاتوليك است) در هفته اول اكران خود 30 ميليون دلار فروخت و در ماه سپتامبر به يكي از فيلمهاي پرفروش ماه تبديل شد. كارگردان اين فيلم اسكات دركسون از دانشگاه مذهبي اوانجليستي بايولا در لسآنجلس فارغالتحصيل شده و يكي از مدرسان مدعو كلاسهاي مؤسسه پرده اول نيز هست. مدتي بعد، فيلم جنگيري اميلي رز جاي خود را در جدول فروش به فيلم درست مثل بهشت داد. ماجراي كمدي اين فيلم هم درباره روح و مرگ است اما با وجود كمدي بودن، باز هم در كليت خود احساس همدلي تماشاگر با دنياي مذهب و معنويات را سبب ميشود. در واقع در فصل پاييز تلويزيون، همه جاي هاليوود پرشده بود از تابلوهاي تبليغاتي كه روي آنها ارواح و فرشتگان نقش بسته و مشغول جلب مشتري بودند؛ فيلمهايي مثل نجواگر روح، مديوم (واسطه) و سه آرزو گرچه ممكن است كه نتوانيم اين فيلم را معرف كامل مسيحيت بدانيم، اما به هر حال واضح است كه هاليوود مسحور حوزههاي معنوي و مذهبي شده است. وقتي نيكولاسي در سال 1999 مؤسسه پرده اول را تأسيس كرد شبكه CNN او را براي يك مصاحبه دعوت كرد. آن روز وي نتوانست هيچ يك از اعضا و مدرسين مؤسسه را براي حضور در تلويزيون با خود همراه كند. او ميگويد: «آنها فكر ميكردند كه اين كار ميتواند به فعاليتهاي ديگر آنها لطمه بزند.» اشاره نيكولاسي بيشتر به مسيحياني است كه از قبل در هاليوود كار ميكرده و جزء موج اول اين جريان هستند. از جمله اين افراد ميتوان به ران آستين، نويسنده سريالهاي تلويزيوني فرشتگان چارلي و مأموريت غيرممكن و جك شي، رئيس سابق انجمن كارگردانان آمريكا اشاره كرد. آن موقع اين افراد به شوخي به نيكولاسي ميگفتند كه در هاليوود، رفتن به كليسا يك گناه محسوب ميشود. در آن دوره تصويري كه در تلويزيون و سينما از مسيحيها ارائه ميشد غالباً تصوير يك همسايه بدعنق، عصباني و خنگ بود (براي مثال ند فلاندرز در سيمپسونها) يا حقهبازهاي چرب زبان و تملقگو (مثلاً كشيش در مجموعه خانواده سوپرانو) و يا حتي قاتل (در فيلم تنگه وحشت يا تنگه فير Cape Fear) بعداز حادثه 11 سپتامبر، رويكرد صنعت سينما به اين موضوع آرام آرام تغيير كرد. استوديوها به سراغ فيلمهايي رفتند كه مضامين معنوي داشتند حتي اگر اين فيلمها كاملاً مذهبي محسوب نميشدند. به گفته نيكولاسي در همين دوران هم بود كه مؤسسه پرده اول فعاليتهايش را گسترش داد. رالف وينتر، تهيهكننده فيلم مردان مجهول و چهار شگفتانگيز، تام شادياك، تهيه كننده فيلم بروس قدرتمند و پچ آدامز، با چند جشنواره جديد مسيحي وارد گفتوگو شدند. نويسندههاي مجموعههاي تلويزيوني پربينندهاي مثلبافي، قاتل خونآشام و افسونگر ديگر به راحتي از كليسا رفتنشان با همكاران خود حرف ميزدند. اين عده موج دوم مسيحيان هاليوود را تشكيل ميدهند. نسل دانيل رومر موج سوم اين جريان است. نيكولاسي ميگويد كه اين نسل اصلاً دوست ندارد راجع به اينكه چهطور يك مسيحي بايد خود را با هاليوود هماهنگ كند، حرف بزند. حالا ديگر ميتوانيم شاهد شكلگيري نسلي از هنرمندان جوان مسيحي باشيم كه همه متقاضي شركت در كلاسهاي مؤسسه پرده اول هستند. براي مثال همسر يك كشيش كه در دوران نوجواني خواننده موسيقي كانتري بوده دوست دارد كه درباره موضوع «شكلگيري فرهنگ، مجموعههاي تلويزيوني و فيلمهاي پرفروش» تحقيق كند و مقاله بنويسد. يكي ديگر از اين افراد يك دانشجوي اونجليست فارغالتحصيل هاروارد است. ديگري زني است كه قبلاً در بخش فعاليتهاي مذهبي كاخ سفيد كار ميكرده. اين نسل با پرستش خدا و كوئنتين تارانتينو بزرگ شدهاند. هر چند پرستش دومي غالباً مخفيانه و سري است. اين عده جناح سينمايي جرياني هستند كه جامعهشناسي به نام آلن ولف آن را «گشايش تفكر و ذهنيت اوانجليستي» دانسته است؛ چيزي كه در حقيقت تجديد حيات فرهنگي مسيحيان محافظهكار است. بنابراين احتمالاً والدين اين نسل به آنها آموختهاند كه براي حفظ اعتقادات خود در پناه يك خرده فرهنگ موازي يعني سينما قرار بگيرند، زيرا تا آن زمان فيلمهاي مذهبي همگي باعث دلزدگي و خستگي آنها شده بود. براي اينكه بتوانيد از كلاسهاي مؤسسه پرده اول استفاده كنيد بايد حضور مسيح را در زندگي خود باور داشته باشيد. بسياري از افراد اين نسل از نظر شناخت فرهنگ اوانجليستي بسيار پيشرو هستند اما بسياري از مؤسسات مسيحي هنوز هم بابت آنها نگراني دارند. زماني مؤسسه بايولا همه دانشآموزان خود را از ديدن هر نوع فيلمي منع ميكرد و حالا همين مؤسسه هم درست مثل دانشگاه آسوزا پاسيفيك، كه يك مدرسه اوانجليستي خارج از پاسادونا است، دپارتمان فيلم دارد. در سال 2002 دانشگاه پت رابرتسون رجنت مركز هنرهاي نمايشي خود را افتتاح كرد. اين مركز شامل استوديوهاي فيلم و انيميشن و دو سالن نمايش فيلم بود. دو سال بعد جرج بارنا كه يكي از محققان و متخصصان برجسته نظرسنجي بود از حقيقتي پرده برداشت: او به اين نتيجه رسيد كه فيلم ميتواند بيشتر از كليسا روي پيروان مسيح تأثير بگذارد و به همين دليل مجموعه بارنا فيلم را به عنوان يكي از شعبات يا شاخههاي شركت رسانهاي مسيحي خود تأسيس كرد. فيليپ آنشوتز يكي ديگر از مسيحيان معتقد و فرد بسيار متمول و ميليونري بود كه بنيانگذار مؤسسه ارتباطي كوئست است. او نيز سال گذشته گروه فيلم آنشوتز را ايجاد كرد كه مجموعه والدن مديا را شامل ميشد و در ساخت فيلم وقايعنگاري نارنيا نيز با ديسني مشاركت داشت. آنشوتز 2 سال پيش هم فيلم ري را تهيه كرد كه در اسكار بسيار موفق بود. با اصرار او در اين فيلم بخشهايي كه به بددهني و زنبارگي ري مربوط ميشد حذف شد. در حال حاضر مسيحيان ميتوانند از ميان برنامههاي مختلف هاليوودي انتخابهاي زيادي داشته باشند. براي مثال شبكه نيايش هاليوود( Hollywwood Prayer Network) يكي از شبكههايي است كه تمام توان خود را صرف كرده تا با استفاده از نيروهاي متخصص و معتقد، هاليوود را دچار يك انقلاب كند. با اينكه رابطه ميان هاليوود و مسيحيان رفته رفته بهتر شده اما هنوز هم بسياري از مسيحيان اوانجليست از اين موضوع نگرانند. نيكولاسي همه روزه نامههاي زيادي از مسيحياني دريافت ميكند كه از حضور فيلمنامهنويسان مجموعههاي بافي قاتل خونآشام وThat 70s Show در مؤسسه اظهار نگراني ميكنند و از اينكه او فيلم زيبايي آمريكايي را در كلاسهاي درس نشان ميدهد، ناراضي هستند، زيرا اين فيلم درباره پدر يك خانواده است كه شيفته دوست و همكلاسي دختر خود ميشود. با اين حال نيكولاسي بيش از هر كس ديگري تلاش كرده و ميكند تا دين باتالي را كه يكي از فيلمنامهنويسان اصلي سيت كام پرطرفدار "That 70s Show" با موضوع سكس، مواد مخدر و راكاندرول است، به جمع مدرسين مؤسسه اضافه كند. البته باتالي از جمله مسيحياني است كه خود خوب ميدانند با كار در هاليوود در تاكستان شيطان كار كردهاند اما اين همه نمونه بارزي از مصالحه و توافق يك مسيحي با محيط است آن هم وقتي كه در محيط- يا همان هاليوود- به موفقيت دست پيدا ميكند. باتالي كه چهل و يك ساله است توانسته به تازگي در امتحان كشيشي موفق شود. او بسيار خوشبرخورد و مرتب است. دفتر كار او با عكسهايي از دو فرزندش و پوسترها و يادگارهايي از مجموعه كارتوني وينيپوه تزئين شده. در گوشهاي ميز انجيل او قرار گرفته است. او عادت دارد هر روز سر كار انجيل بخواند. اين عادتي است كه به نظر خيلي از همكارانش كمي عجيب و غيرعادي است. در عوض باتالي هم از خيلي از آدمهاي هاليوودي متعجب است چون اغلب آنها گروههاي جوانان كليسايي را نميشناسند در حاليكه بيش از نيمي از نوجوانها و جوانهاي آمريكايي جزء اين گروهها هستند. او حتي از كليساروها و معتقدان مسيحي هم شاكي است چون فكر ميكند كه آنها هم بايد بتوانند همانطور كه توني كاشنر به همجنسبازها و ايو انسلر به فمينيستها خدمت كردهاند، با نقاشي كردن يا نوشتن در خدمت مسيحيت باشند. او ميگويد: «واقعاً مزخرف است. ما ادعا ميكنيم كه به خدايي بزرگ و فوقالعاده ايمان داريم اما حتي نميتوانيم درباره اعتقادمان يك صفحه مطلب بنويسيم، يا يك صحنه نقاشي كنيم. چرا ما مسيحيها نبايد فيلمي مثل تكگوييهاي زنانگي ايو انسلر داشته باشيم. تصميم جديد او اين است كه در نسخه اوليه فيلمنامهاش آنقدر شخصيتهاي مسيحي بانمك، سه بعدي و جذاب بگنجاند كه نظر همه را جلب كند. بعد از اينكه كار خواندن فيلمنامه رومر در مؤسسه پرده اول تمام ميشود، همه بازيگران يا به خانههايشان برميگردند يا به كافههايي در آن كار ميكنند، ميروند. رومر و فرناندز، نويسنده ديگر فيلمنامه و تهيه كننده او كرگ دتويلر هم بعد از مهمانها آنجا را ترك ميكنند. دتويلر مشعوف و سرخوش از شنيدن فيلمنامه رومر به دفتر كارش در دپارتمان فيلم بيولا برميگردد. به نظر او اين فيلمنامه معرف يكي از بهترين فيلمسازان اين نسل نوظهور است؛ نسلي كه رومر يكي از آنهاست.اما هميشه يك مشكل وجود دارد و آن اين است: از كجا پول پيدا كنيم؟ در آيندهاي كه باتالي و نيكولاسي در ذهن خود دارند اين مشكل هم برطرف خواهد شد. آنها روزهايي را پيشبيني ميكنند كه در آن همه استوديوهاي هاليوودي براي ساختن فيلمهايي با مضامين معنوي و مذهبي، مديري مسيحي مثل آنشوتز خواهند داشت، هر شبكه تلويزيوني نسخه مسيحي شده ويل و گريس را پخش ميكند كه داستانهاي آن در يك كليساي بزرگ يا دبيرستان كاتوليك اتفاق ميافتد. آن موقع مسيحيها هم در هاليوود موقعيتي مشابه يهوديها پيدا ميكنند: اقليت تازهاي كه وقتي گذشته خود را مرور ميكند به آن ميخندد چون زماني را به ياد ميآورد كه حتي نميتوانست در يك بايگاني هم كار پيدا كند.انتهای پیام /