مديرعامل فارابي ميرود يا مي ماند؟ سينمايي که به مديريت نياز دارد تا مدير!
مي ماند...ميرود؟ اين روزها بحث رفتن يا ماندن «عليرضا رضاداد» مدير عامل بنياد سينمايي فارابي نقل محافل سينمائي است.
او از چند روز پيش از مسئوليت خود در نهاد اجرائي معاونت سينمايي استعفا داده و امروز مشخص مي شود که او بايد با ميز خاطره انگيزش خداحافظي کند يا در جايگاه 5/4 ساله اش باقي بماند. رفتن يا نرفتن اين مدير معناهاي مختلفي خواهد داشت و وضعيت بسياري از اهالي سينما را دستخوش تغيير خواهد کرد. اين اتفاق مي تواند براي برخي قصه غم انگيزي رقم بزند و براي بعضي ديگر حکايت شب عروسي است.به نظر مي رسد سينماي ايران مانند بسياري از بخش هاي جامعه به جاي اتكا به ضوابط و چارچوب هاي استخوان دار به آدمها بستگي دارد.از سوي ديگر طبق قانون من درآوردي اختراع چرخ خود و دور انداختن چرخ پيشينيان سينما نيز دچار آسيب هايي مي شود كه مهمترين آنها از دست دادن زمان و انرژي و سرمايه هاست.دراين جا نيز مثل ساير بخش ها مديران با انباني پر از حرف وايده و طرح وبرنامه وارد مي شوند و همانگونه كه مكرر است اين برنامه ها در مرحله عمل به ورطه بن بست و فراموشي مي افتند و در خوشبينانه ترين شكل به حاشيه مي روند. عليرضا رضاداد از مديراني است كه دوره اي تقريبا طولاني در اين مسند بوده است. با اين حال براي آنكه قضاوتي عادلانه تر داشته باشيم بايد به گذشته رجوع كنيم .او اسفند سال 81 بنا به انتخاب محمد مهدي حيدريان(معاونت سينمائي وقت) به عنوان مدير عامل فارابي انتخاب شد. مسئوليت قبلي اش مير كل توليد سيما بود و به جاي مدير عامل مستعفي بنياد يعني محمد مهدي عسگرپور نشست. اوپس از ارزيابي شرايط خانه قوام السلطنه طرح وبرنامه هايش را يكي پس از ديگري ارائه داد.راه اندازي بخش هاي تخصصي در ژانر هاي مختلف(كودك، دفاع مقدس، هنر و تجربه، طنز و حادثه)، ايجاد صندوق حمايت از سينماي كودك، تفكيك بخش ملي و بين المللي جشنواره فيلم فجر، واگذاري واحد بين الملل فارابي به بخش خصوصي، ساخت كاخ جشنواره، پنج سالنه شدن سينما فرهنگ به عنوان مهمترين سينماي شمال شهر، اكران فيلم هاي خاص و... از جمله وعده هايي بود كه ارائه شد اما در مرحله عمل عقيم ماندند يا با به بيراهه رفتند.همچنين نامه جنجالي ميهمانان خارجي در جشنواره بيست و دوم،عدم برگزاري جشنواره فيلم كودك در سال 85 ، اوج گرفتن مساله قاچاق فيلم هاي ايراني و مواردي از اين دست در كارنامه رضاداد باعث شده تا نمره او پائين بيايد. گرچه بايد اذعان كرد كه رويدادهايي همچون تغيير در شيوه برگزاري جشنواره فيلم فجر( افزايش 10 جايزه حذف شده در دوره بيست ويكم ،از سر گيري اهداي جايزه به فيلم هاي اول و دوم، ورود بخش ميهمان و...) ، افزايش جوايز جشنواره كودك ، توجه به سينماي معناگرا و دفاع مقدس و چند برنامه ديگر از حركت هاي مثبت دوره او مي توان برشمرد ،گرچه منتقدان در همين موارد نيز بحث دارند. مديران مي آيند و مي روند اما سينما راه خود را مي رود. در اين مسير سينما بهانه اي است براي آزمون و خطا والبته محملي براي پركردن دفترچه هاي بيلان كار و ابلاغ آئين نامه هاي جوراجور. به نظر مي رسد سينماي ما بيش از آنكه از مديران آسيب ديده باشد از مديريت ها ضربه خورده است. دليل اين مدعا فيلم هاي كم ارزش ،گيشه هاي تارعنكبوت بسته، درهاي بسته جشنواره هاي جهاني و اساسا نداشتن بازار بين المللي براي آثاري است كه سالها نگين محافل جهاني بودند و تا همين يك دهه پيش عطش ديدنشان در سراسر جهان پراكنده بود اما حالا... به اعتقاد من سينما بيش از آنكه به مدير نياز داشته باشد، محتاج مديريت است.مديريتي كه از دل سينما بيايد ودرد آشناي اهالي سينما باشد.توجه به تقويت زير ساخت ها ، نهادينه كردن فرهنگ پيش روندگي ، بهره گيري از ملزومات و ابزار زندگي نوين، افزايش مهارت متخصصان ،توجه به مقوله استاندارد سازي، ستايش دانش و آگاهي و...مي توانند تنها بخشي از دغدغه يك مدير كارآمد باشند. دور از انتظار نيست كه فردي ديگر براين مسند تكيه بزند و همان دور باطل حرف و طرح و برنامه و بيلان كار تكرار شود. اينگونه اگر باشد طبيعتاً عده اي خوشحال خواهند شد ، روزنامه ها تيتر هاي دندان گير بدست خواهند آورد، شوق تازه اي خواهد دميد اما در نهايت آبها كه از آسياب افتاد و تازگي و وضوع از دست رفت باز هم عده اي خواهند گفت، مي رود ...مي ماند؟! باور كنيم چاره درد سينماي ايران مديريت است نه مدير. بهمن عبداللهي انتهای پیام /