اقتباس غلط ؛ کليد ناکاميهاي «پاداش سکوت»
نگاه «تلخ / سياه» ولي محکم و تکاندهنده احمد دهقان در داستان «من قاتل پسرتان هستم» در اقتباس سينمايي فرهاد توحيدي استحاله و تلطيف شده و تلخي اثر دهقان چنان هنرمندانه است که به مرز «شوکه کردن مخاطب» ميرسد، اما در «پاداش سکوت» اين اتفاق نميافتد.
به گزارش سايت سينمايي سوره، اصلي ترين نکته اي که مي توان در خصوص فيلم «پاداش سکوت» مطرح کرد، به نوع و نسبت اقتباس فيلم از داستان کوتاه «من قاتل پسرتان هستم» مربوط ميشود. به دلايلي که به آن خواهيم پرداخت، نمي توان اقتباس توحيدي را برداشتي موفق از داستان دانست و اصلي ترين ضعف «پاداش سکوت» هم همين «اقتباس غلط» است. بار فيلم بيش از آنکه بر فيلمنامه استوار باشد، بر دوش بازي بازيگران شاخص آن است و همين بازي هاي قابل قبول بسياري از نقايص فيلم را پنهان مي کند. از اين جهت به اين اقتباس بايد «اقتباس غلط» لقب داد که اساسا کتاب احمد دهقان با يک نگاه «تلخ و سياه» به پديده و ماهيت جنگ نوشته شده است ـ صرف نظر از درستي يا نادرستي اين نگاه، ولي «پاداش سکوت» مازيار ميري / توحيدي سعي کرده اثر دهقان را در چارچوب هاي رايج رسمي و قابل پخش درآورد که به نظر مي رسد با وجود بازي هاي قوي و حتي درخشان بازيگراني چون پرويز پرستويي، اين اثر دچار نوعي «سرگرداني آميخته با سردي» است. به بيان ديگر، نگاه «تلخ ـ سياه» ولي محکم و تکان دهنده دهقان در اقتباس توحيدي که از سناريست هاي مطرح و موفق سريال هاي تلويزيوني است، استحاله و اجبارا تلطيف شده است، چه با نگاه دهقان به جنگ موافق باشيم چه نباشيم، بايد پذيرفت که تلخي اثر دهقان، آنچنان هنرمندانه است که به مرز «شوکه کردن مخاطب» مي رسد. توحيدي فيلمنامه نويسي است که کارش را از تلويزيون آغاز کرده و در واقع تاثير پذيرفتن از نگاه «رسمي» تلويزيون در لايه هاي فيلمنامه توحيدي وجود دارد که در تناقض آشکار با نگاه دهقان است و مي توان گفت همين نقطه اصلي آسيب «پاداش سکوت» است. دهقان با نمايش تقابل انسان ها و اصولا پديده پيچيده «تقابل هاي انساني» و بيان اين نکته که «قضاوت» در اين موقعيت ها بسيار دشوار است، عملا ذهن و روح مخاطب را به پارادوکسي عميق ولي شيرين و جذاب رهمنون مي شود، اينها رمز اصلي جذابيت آثار دهقان است. ولي اصولا در «پاداش سکوت» حتي در هيجاني ترين سکانس ها ما با «شوک» و نمايش تقابل هاي دشوار و پيچيده و ايجاد حالت به اصطلاح «تکان دهندگي» در ذهن و ناخودآگاه تماشاگر مواجه نيستيم. مجموعه اين عوامل باعث شده «پاداش سکوت» يک «ساحت» مشخص نداشته باشد، به عبارت ديگر اين فيلم نه کاملا در زمره فيلم هاي ارزشي و مرسوم سينماي دفاع مقدس قرار گرفته و نه در ارائه يک فيلم عميق و فلسفي که سعي در واکاوي ابعاد مختلف پديده «جنگ» دارد، موفق بوده؛ بلکه اثري است بينابين که نقاط ضعف هر دو مدل را دارد ولي از نقاط قوت آنان محروم است. همه بهانه و بار دراماتيکي براي ساخته شدن پاداش سکوت ، قطعه اي از رمان دهقان است که در آن رزمنده اي به دليل مجروحيت در يک عمليات حساس، ناخودگاه شروع به «فرياد» کشيدن مي کند و همرزمش ناگريز بخاطر لو نرفتن عمليات، او را خفه مي کند، اما اين فصل تلخ و تکان دهنده در «پاداش سکوت» تبديل به صحنه اي با تعارف و تکلف و البته گنگي بسيار زياد مي شود. در «پاداش سکوت» به جاي فرياد و نعره هاي مجروح، فقط صرفا با صداي «خرخر زخم گلوي يحيي» مواجه هستيم و نهايتا مي بينيم پرستويي به خاطر همين خرخر ناقابل! يحيي را با مهرباني و عطوفت زير آب به آغوش مي کشد! در صورتي که واضح است اصل روايت مي بايست بسيار خشن و تلخ تر از اين بوده باشد. جالب اينکه در «پاداش سکوت» يحيي ـ رزمنده مجروح ـ اصولا فرياد نمي کشد! (لابد از فرط مظلوميت زياد و خارج نشدن از کليشه هاي رايج در مورد رزمندگان ايراني) در صورتي که در داستان دهقان، يک تصادم و تقابل دشوار انساني آفريده مي شود: نعره هاي يک مجروح و تصميم دشوار و خاص براي کشتن او. از طرف ديگر اين سؤال مطرح مي شود که آيا صداي ناقابل «جهيدن خون از گلوي يک رزمنده» به گونه اي است که باعث به خطر افتادن عمليات شود؟ آيا اين صدا در برابر صداي تکان خوردن و حرکت رزمندگان در آب هور و صداي شکسته شدن ني ها و ... اصولا به حساب مي آيد؟ اينها سئوالاتي که براي هر مخاطب عام پيش مي آيد و قوت و استحکام «پاداش سکوت» را حتي در نزد مخاطب عام با سئوال و ابهام مواجه مي کند. در سکانس هور که اصلي ترين و پرخرجترين سکانس و کليد معماهاي فيلم است، اشکالات و نقايص حرفه اي نظامي هم ديده مي شود، در عمليات حساس مورد اشاره قاعدتا بايد رزمندگان با لباس غواصي يا سوار قايق باشند، در صورتي که چنين نيست. رزمندگان در اين گونه عمليات ها بايد تجهيزات و کوله پشتي و وسايل مخصوص داشته باشند، در صورتي که در فيلم رزمندگان تنها با لباس بسيجي و چفيه سفيد! آن هم در شب و تنها با يک سلاح کلاشينکف وارد معرکه هور مي شوند! نکته ديگري که نبايد از نظر دور داشت اين است که اساسا يکي از رموز موفقيت و مخاطب پذيري هر اثر هنري دارا بودن «ساحت» مشخص است. بطور مثال ممکن است بسياري از مخاطبان «آژانس شيشه اي» (حاتمي کيا ـ 1376) با عقايد و عملکرد قهرمان فيلم مخالف باشند، اما بي شک براي او «احترام» قائل بودند و هنرمندي حاتمي کيا هم معرفي صادقانه شخصيت حاج کاظم بود که حس احترام و همذات پنداري را در عين مخالفت و مرزبندي براي او برمي انگيخت. آفريدن اين تناقض يکي از زيبايي ها و هنرهاي فيلمسازي چون حاتمي کياست که شايسته است مورد توجه کارگردان هاي جوان هم قرار گيرد. در پاداش سکوت، يحيي -رزمنده مجروح- اصولا فرياد نمي کشد!(لابد از فرط مظلوميت زياد و عدم خروج از کليشه هاي رايج در مورد رزمندگان ايراني) در صورتي که در رمان دهقان، يک تصادم و تقابل دشوار انساني آفريده مي شود: نعره هاي يک مجروح و تصميم دشوار و خاص براي کشتن مجروح اما در فيلم مازيار ميري به دليل وجود همين تناقض ها و سستي اقتباس، يک ساحت مشخص و قابل قبول براي شخصيت، عملکرد و زندگي قهرمان فيلم شکل نمي گيرد و تماشاگر به سختي مي تواند با وي همذات پنداري کند. تماشاگر تا آخر داستان متوجه نمي شود قهرمان فيلم بالاخره بيمار است يا سلامت رواني دارد و آيا اصولا مي تواند به روايت او اعتماد کند يا نه! دقيقا به خاطر همين ابهام است که «سکانس ترديد در نماز و ناتمام گذاشتن سوره حمد» در «پاداش سکوت» دلچسب و قابل باور نيست. در واقع مي توان گفت شخصيت پردازي گنگ و ناقص قهرمان فيلم «پاداش سکوت» هم نتيجه همان اقتباس سست از رمان احمد دهقان است، هرچند که پاداش سکوت سعي کرده بود به وادي نقد اجتماع(رياکاري، فراموش کردن رزمندگان و ...) وارد شود، اما به دليل همين شخصيت پردازي ناقص و گرته برداري غلط، در اين نقد هم موفق نبوده است، مثلا تاکيد افراطي بر «منشي -همسران» در فيلم، عملا به يک ابنکار جذاب نمايشي-داستاني تبديل نشده است. نکته قابل ذکر ديگر اين است که در برخي از سکانس هاي پاداش سکوت که سعي شده است غربت و مهجوريت بچه هاي جنگ به تصوير کشيده شود، شباهت هاي غيرقابل انکار و البته نه چندان دلچسبي با سکانس هاي طلايي فيلم آژانس شيشه اي پيدا مي شود(به خصوص با توجه به بازيگري پرستويي در هردو) مازيار ميري اولين تجربه سينمايي خود را در ژانر دفاع مقدس آزموده، هر چند پرداختن فيلمسازان جوان به جنگ تحميلي به عنوان يکي از وقايع ملي و مذهبي کشور في نفسه مثبت و قابل تقدير است، ولي به نظر مي رسد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان متولي و حامي اين ژانر، بايد سياستگذاري ها و مديريت هاي دقيق تر و هوشمندانه تري را بکار گيرد و حمايت فله اي و بدون مهندسي فرهنگي از فيلم هاي دفاع مقدس نمي تواند مفيد و جريان ساز باشد. يکي از ابتکارات معاونت سينمايي وزارت ارشاد مي تواند ايجاد يک دائره المعارف تخصصي دفاع مقدس براي سازندگان فيلم هاي جنگي باشد که در اين دائره المعارف، اطلاعات نظامي، خاطرات جالب رزمندگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس، حتي موقعيت هاي واقعي دراماتيک در سال هاي جنگ که قابليت تصوير شدن را دارد و ... گنجانده شود. غني کردن و تثبيت عنوان «مشاوره نظامي» در فيلم هاي جنگي مي تواند گامي مهم از سوي وزارت ارشاد و نهادهاي مسئول مثل سپاه پاسداران و روايت فتح و بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس براي تقويت سينماي ملي دفاع مقدس باشد و اين اقدام مي تواند از اشتباهات مهلک حرفه اي ـ نظامي و گاف هاي طنزآميز بعضي فيلم هاي دفاع مقدس که حيثيت سينماي جنگ را به بازي مي گيرد جلوگيري کند.انتهای پیام /