1 2 3 4
5 6 7
9 8
جستجو درعناوين خبری
  بگرد
جستجوی پيشرفته | راهنما
آخرين رويدادها سينمايی
گزارشات
مصاحبه ها
نقدها و مقالات
اخبار فيلم
فيـــلمهای در دست توليد
محصولات آينده سوره
اخبار هنرمندان
اخبار جشنواره ها
اخبار اصناف سينمايی
اخبار دفاتر تهیه و توليد
اخبار سينمای جهان
روزشمارسینما
خبرگزاری ها
 تعداد بازديد : 442  تاريخ مخابره خبر:  ۲۴/۵/۱۳۸۶  نوع : خبر
 کد خبر : 138605240203  ساعت مخابره خبر: ۱۵:۳۱:۱۸
    ۱۳۸۶/۰۵/۲۴                              تاريخ نشر خبر :  
 

نگاهي به فيلم «محاكمه»

مي‌خواهد زنده بماند

«محاكمه» متعلق به مناسباتي است كه سالهاست دوره‌شان سپري شده اما فيلمساز ما چاره‌اي جز تكرار همان قصه‌ها و حرف‌هاي بارها گفته شده ندارد، چون همين را بلد است.

    سالها پيش در جلسه مطبوعاتي فيلم «طوطيا» ايرج قادري كه از فيلمفارسي خوانده شدن فيلمش برآشفته بود، با لحني معترضانه گفت: «من اكشن مي‌سازم مي‌گويند فيلمفارسي است. ملودرام خانوادگي مي‌سازم باز مي‌گويند فيلمفارسي است. ما بالاخره نفهميديم كه اين فيلمفارسي چيست و چه تعريفي دارد كه هر فيلمي مي‌سازم به آن مي‌گويند فيلمفارسي...»
    از سويي حق با قادري بود كه تمام فيلم‌هايي كه در ژانرهاي مختلف ساخته بود با يك برچسب مواجه مي‌شد و اين متحيرش كرده بود كه چرا اكشن مواد مخدري «تاراج» همان گونه قضاوت مي‌شود كه درام دادگاهي «مي‌خواهم زنده بمانم» يا ملودرامي چون «طوطيا».
    نكته اساسي اما اين بود كه قادري بعد از اين همه فيلم ساختن هنوز نمي‌دانست كه فيلمفارسي از تلقي خالقش نسبت به سينما ناشي مي‌شود و اين طرز تلقي و تصور اوست كه باعث مي‌شود تمام فيلم‌هايي كه مي‌سازد با تمام فراز و نشيب‌ها و تعلق به گونه‌هاي مختلف، در نهايت چيزي جز فيلمفارسي نام نگيرند.
    آخرين ساخته او «محاكمه» كه اين روزها بر پرده است نيز فيلمي است به معني مطلق كلمه از ايرج قادري و نمي‌توان از گفتن اين واقعيت پرهيز كرد كه اين هم يك فيلمفارسي ديگر است...
    ايرج قادري از معدود سرگرمي‌سازان سينماي فارسي است كه هنوز و همچنان مشغول فعاليت است. از اواخر دهه 30 تا امروز قادري جز يك دوره ده ساله كه ناخواسته از سينما دور بوده، پشت و جلوي دوربين مشغول فعاليت بوده است. قادري فيلمسازي را در دل سينماي سرگرم‌كننده و عامه‌پسند دهه چهل آموخته است.
    در فيلم‌هاي زيادي به عنوان بازيگر حضور يافته و هنوز هم در آستانه هفتاد سالگي دوست دارد مقابل دوربين بايستد و ژست‌هاي آرتيستي بگيرد. او كه فعاليت در سينما را به عنوان بازيگر و تهيه‌كننده شروع كرده، در همان سال‌هاي ابتدايي و با شكست تجاري آثارش، كوشيد تا راه فتح گيشه را بياموزد.
    همچنان كه خيلي زود خودش روي صندلي كارگرداني هم نشست و جالب اين كه در گذشته مقابل دوربين نيز به عنوان ستاره اصلي ظاهر مي‌شد. «محاكمه» را ببينيد متوجه مي‌شويد كه اين همان قهرمان قديمي است كه حالا گرد پيري هم به سيمايش نشسته است. فيلم در ظاهر روايت ماجراي گرفتاري چند جوان است اما در نهايت اين قهرمان قديمي است كه بايد يك تنه در مقابل آدم بدها بايستد و رسوايشان كند.
    «محاكمه» متعلق به مناسباتي است كه سالهاست دوره‌شان سپري شده اما فيلمساز ما چاره‌اي جز تكرار همان قصه‌ها و حرف‌هاي بارها گفته شده ندارد، چون همين را بلد است و بايد اذعان كرد كه اين كار را دست كم از بسياري از همتايان جوانش، بهتر مي‌داند.
    از تهران دهه هشتاد و جوان‌هايش كه فيلم مدعي واكاوي مشكلات اجتماعي‌شان است، چيزي جز ماشين‌ها و لباس‌هاي مد روز به چشم نمي‌خورد. در عوض چه در پرداخت آدم‌ها، چه در ميزانسن‌ها و چه در ديالوگ‌‌نويسي، همه چيز خاطره همان سينماي فارسي دهه چهل و پنجاه را زنده مي‌كند.
    هنوز هم در روايت از روش شير فهم كردن تماشاگر استفاده مي‌شود و به همين خاطر فيلم پر است از كليپ‌هايي كه قرار است روي تماشاگر تأثير بگذارند. به همين خاطر قادري به جاي اين كه در يك نما جسد مهناز افشار را در سردخانه نشان بدهد، ترجيح مي‌دهد تماشاگر كليپي از لحظات شاد و سرزنده دختر جواني كه حالا كشته شده را تماشا كند.
    اين شيوه روايت داستان مستقيماً از داشته‌ها و آموزه‌هاي فيلمسازي مي‌آيد كه گويا سالهاست با سينماي معاصر تماس نداشته است.
    قادري هنوز هم تصور مي‌كند با جملات قصار مي‌شود بر مخاطب تأثير گذاشت و به همين خاطر انواع و اقسام ديالوگ‌هاي گل درشت در فيلمش گذاشته است. جمله‌هايي كه با تأكيد بسيار ادا مي‌شوند كه تماشاگر كاملاً متوجه مفاهيم عميق آنها شود. خودش هم متصور است كه اين ديالوگ‌ها روي تماشاگر تأثير مي‌گذارند: «ديالوگ‌هاي دادگاه به گونه‌اي نوشته شده كه بتواند مخاطب را تحت تأثير قرار دهد.
    مثلاً آنجا كه در دادگاه به وكيل مي‌گويند: «مگر اين جا كلاس درس است؟» و او پاسخ مي‌دهد: «دنيا كلاس درس است»، روي اين ديالوگ كار شده، ديالوگي است پرمعنا كه مخاطب را تكان مي‌دهد. ديگر ديالوگ‌هاي فيلم هم به همين شكل تأثيرگذار هستند».
    به هر حال قادري همين است. همين تصور را از سينما دارد و همين را هم مي‌تواند بسازد. طبيعي است كه هر وقت عوامل بهتري با او همكاري كرده‌اند، محصول خوش ساخت‌تري ارائه داده و هر وقت با تكنسين‌هاي معمولي كار كرده، فيلمش از نظر تكنيكي دچار افت شده است. مثلاً هر موقع كه فرج حيدري فيلمبردار آثارش است، نشانه‌هايي از ذوق در تصويرسازي به فيلم‌ها راه يافته است.
    كافي است فيلم‌هاي «مي‌خواهم زنده بمانم» و «آكواريوم» را به لحاظ تكنيكي با همين «محاكمه» مقايسه كنيم. اين تفاوت‌ها هم البته بيشتر در سر و شكل ظاهري است وگرنه اين فيلم‌ها به لحاظ ماهيت تفاوتي با يكديگر ندارند.
    ايرج قادري در آخرين ساخته‌اش نشان مي‌دهد كه همچنان دوست دارد مثل ايام جواني با همراهي يك موسيقي حماسي، جلوي دوربين راه برود. به هر حال اين هم شكلي از سينماست كه قادري يكي از اركان انكارناپذيرش است.
    آنچه جالب توجه است اين است كه قادري در مقابل دوربين و در مقام ستاره، با وجود كهولت سن، همچنان سرپاست و در اين زمينه از اغلب هم‌نسلانش كه خاستگاه مشتركي هم با او دارند، سرآمد است. براي آنها كه براي تداعي خاطرات گذشته‌شان به سينما مي‌آيند، قادري به مثابه شمايلي از دوراني سپري شده، همچنان چهره‌اي جذاب است.
    سينمايي كه او يكي از چهره‌هاي مؤثر و جريان‌سازش است تا زماني كه تماشاگر خود را دارد، سرپاست و اگر قرار است فيلمفارسي ساخته شود، بهتر است آن را قادري بسازد كه لااقل در اين كار تخصص و تبحر دارد.
انتهای پیام /

 
   
 
    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com