نگاهي به مستند «جنگجويان خدا» ساخته كريستين امانپور
به دنبال کدام تروريست؟
پس از 11 سپتامبر 2001 دنياي کنوني به واسطه روابط ميان بازيگران در عرصه بين الملل و تغيير در گفتمان مسلط قدرت هاي بزرگ وارد مرحله جديدي شده است که اصطلاحا مي توان از آن به مرحله «گذار از قدرت» تعبير کرد.
به نظر مي رسد بازخواني اين پروسه تاريخي ناگزير با راهبردهاي امنيتي ديگري پيوند مي خورد و اين نکته را يادآور مي شود که هنوز هم پس لرزه هاي اين رخداد تاثيرگذار پايان نپذيرفته است. پس لرزه هايي که به نظر مي رسد بيش از پيش بر نگاه نرم افزاري بر ادامه اين مسير تاکيد دارد. ترويج و رخنه سازي مکتب «اسلام فوبيسم» راهبردي است که در اين برهه زماني در دستور کار اردوگاه مهاجم ليبراليسم قرار گرفته است. اواسط اکتبر امسال شبکه تلويزيوني سي.ان.ان مجموعه مستند 3 قسمتي «جنگجويان خدا» را که حاصل 8ماه سفر کريستين امانپور، خبرنگار ارشد اين شبکه به 7کشور در 4قاره جهان بود پخش کرد. مستند 6ساعته جنگجويان خدا يکي از پربيننده ترين برنامه هاي چند سال اخير اين شبکه بوده است ؛ به نحوي که موسسه زاگبي ميزان مخاطبان آن را چيزي بيش از 50ميليون برآورد کرده بود. تنها چند ساعت پس از پخش اين مستند، سيل انتقادات وسيع متوجه تهيه کننده و گزارشگر اين مستند يعني کريستين امانپور شد. کريستين امانپور، خبرنگار ارشد شبکه تلويزيوني سي.ان.ان که به خاطر گزارش هايش از خاورميانه ، بوسني و هرزگوين ، عراق و افغانستان برنده چندين جايزه شده ، 49سال دارد و در تهران بزرگ شده است.مادرش کاتوليک ، پدرش مسلمان و شوهرش يهودي است. او تحصيلاتش را در ايران ، انگلستان و امريکا انجام داده و با جيمز روبين ، يهودي امريکايي که از سخنگويان پيشين کاخ سفيد بود، ازدواج کرده است. مستند جنگجويان خدا، تريلوژي (سه گانه) وي را پس از 11سپتامبر در زمينه بررسي نقش مذهب و تروريست تکميل مي کند. مسيحيان از اين جهت که در کنار تندروهاي يهودي و مسلمان نظير القاعده قرار گرفته اند و مسلمانان نيز به دليل اين که گروههاي تروريستي مانند القاعده در کنار مبارزاني مانند حماس و حزب الله و رزمندگان جنگ ايران و عراق قرار گرفته اند، به اين برنامه انتقاد کرده اند. اختصاص 3 برنامه 2ساعته به طور مساوي و قرار دادن و همسان کردن يهوديت که تنها 15ميليون پيرو دارد در برابر اسلام که بيشتر از يک ميليارد و مسيحيت که بيشتر از 2ميليارد پيرو دارد، يکي ديگر از انتقادهايي است که بر اين مجموعه وارد مي شود. با اين همه مستند جنگجويان خدا در 3بخش 2ساعته کوشيد به موضوع افراطي گرايي در يهوديت ، اسلام و مسيحيت بپردازد. بازگشت به مذهب حتي در جوامع لائيک و سکولار و نقش بسيار مهمي که اين جنگجويان و پيروان به سه دين آسماني در تغيير حوادث جهان و نقش عميقي که اعتقادات ديني بر فکر و انديشه و زندگي روزانه جنگجويان دارد و تاثير و نقشي که اين معتقدان بر حکومت هايشان دارند و همچنين اقدامات ماوراي قانون و مخالفت هاي آنان با دستورها و فرامين حکومتي کشورهاي خود را به تصوير مي کشد تا زوايايي را که تاکنون از ديد بينندگان پنهان مانده است ، روشن کند و اين ماحصل تلاش چند ماهه امانپور است. با اين حال ، در اين مستند آنچه راجع به مسلمانان افراطي گفته مي شود و بحث تروريسم به اصطلاح اسلامي نکته تازه اي نيست ، زيرا امانپور پيشتر در دو برنامه مستند ديگر با نامهاي «پا به پا به دنبال بن لادن» و مستند «جنگ داخلي» اين موضوعات را به تصوير کشيده بود. امانپور در اين مستند به ارائه ديدگاه مصاحبه شوندگان مي پردازد و وانمود مي کند که قضاوت را به عهده تماشاچي مي گذارد و خود صرفا يک راوي سوم شخص است و اين مستند را به گونه اي ارائه کرده است که مخاطب در نگاه نخست آن را بيطرفانه بيابد، اما نگاهي عميق تر خلاف اين موضوع را آشکار مي کند. قضاوت اصلي امانپور در واقع همان نظريات گري سيک ، دبيرکل لابي ايپک (AIPAC) يا نماينده افراطي پارلمان هلند، گيرت ويلدرز است يا آن بخش از سخنان وي که اسلام خطر بزرگي براي تمدن غربي است و مسلمانان بايد از غرب اخراج شوند. در حالي که چندين بار صحنه هاي تروريستي 11سپتامبر در بالي ، نايروبي ، دارالسلام ، لندن ، مادريد و کشته شدن سينماگر هلندي ونگوک به دست يک مسلمان هلندي مراکشي تبار، تکرار چاشني اين مستند است. تنها صحنه خشونت آميز مربوط به مسيحيان افراطي انفجار خفيف در کلينيک سقط جنين در امريکا و نمايش هوليگان هاي مهاجم در کنست بود و اشاره اي به موارد ديگر ازجمله خودسوزي مرموز بيش از هزار مسيحي در سال 1999 در اوگاندا نشده است. در مستند 2ساعته يهوديان نيز آن دسته از توطئه هاي تروريستي افراطيون يهودي عليه مسلمان به تصوير کشيده شد که پليس پيش از هر چيز اقدام آنان را خنثي و مجرمان را دستگير و روانه زندان کرد و به قتل عام هايي مانند اردوگاه آوارگان صبرا و شتيلا اشاره اي نشده است. جالب آنجاست که خود امانپور هم در جريان جنگ 33روزه ، خبرنگار سي.ان.ان بوده ولي حتي از يک مورد آن نسل کشي ها و قتل و غارت ها ياد نمي کند. در مستند قسمت مسيحيت تصاوير اجتماع بيش از 24هزار نفر از جوانان مسيحي براي اعلام آمادگي به منظور مبارزه با مفاسد جامعه لائيک و مصاحبه هاي مربوطه و نقش عميقي که کليسا در زندگي سياسي و اجتماعي امريکا بازي مي کند، يکي ديگر از نقاط ضعف اين مستند است. امانپور در واشنگتن ، ويرجينيا، نوادا و مينه سوتا به سراغ چهره هاي مشهور مسيحي مي رود و مي گويد: از کم و کيف فعاليت محافظه کاران مسيحي در امريکا خبر نداشتيم و نمي دانستيم که آنها چگونه فعاليت مي کنند. هميشه به آنان مثل يک گروه کوچک و عجيب و غريب نگاه مي کرديم ، در حالي که آنان در همين ايالات متحده جمعيت زيادي را شامل مي شوند و نقش مهم و فراگيري دارند. نکته قابل تامل ديگر در اين ميان ، گذر بي تفاوت وي از کنار نومحافظه کاران است که با کمترين توجه امانپور مواجه نمي شود.مصاحبه با رهبران مشهور کليساي انجيلي صهيونيستي مانند پيتر هيگ ، روسله جانسون و اسکار بروگ جالب توجه و در عين حال قابل تامل است ، بويژه که پيتر هيگ همان کسي است که در کتاب خود با عنوان سرنوشت پاياني پيش بيني کرده بود در سال 2006 اعراب و ايران با کمک روسيه به اسرائيل حمله مي کنند و سرانجام اعراب ، ايران و روسيه نابود مي شود. اين کتاب به همراه فيلم آخرالزمان همه در راستاي تحقق واقعه پايان تاريخ عبري ، آرماگدون قابل تعريف است. امانپور در جايي از فيلم مي گويد: شايد در همين راستا تهاجم اسرائيل به لبنان آغاز شد و در آن بيشتر از 3400 ايوانجليست موسوم به مسيحيان دوباره تولد يافته از 50 ايالت امريکا براي اعلام پشتيباني و جمع آوري کمک و نيرو براي اسرائيل و حمايت از جنگ به نيويورک رفتند و از کارگزاران دولت امريکا تقاضا کردند که تمام تلاش خود را براي دفاع از اسرائيل به کار برد. اين صحبتهاي امانپور را اگر در حافظه تاريخ بسنجيم و آن هنگام که در انتخابات سال 2000 ايوانجليست ها رسما از بوش حمايت کردند و از طرفداران خود خواستند که ال گور، نامزد حزب دموکرات را شکست دهد، بسياري از زواياي تاريک و حرفهاي ناگفته پشت اين مجموعه رخ مي نمايد. بخش عمده اي از مستند بخش دوم که به مسلمانان تعلق دارد، به فعاليت هاي القاعده و تصاويري از انفجارها و فعاليت ها و اعتقادات آنان اختصاص دارد و در اين قسمت تروريسم طالباني و تروريسم اسلامي يکسان انگاشته مي شود. نکته جالب اين که اصلا به جنايات فجيع القاعده در عراق اشاره اي نمي شود؛ زيرا انگار خود امانپور نيز واقف است که مخاطبان سي.ان.ان بيشتر غربي ها هستند و هدف از اين برنامه نشان دادن خطر القاعده و اسلام براي جهان غرب است. تصاويري از انفجارهاي همزمان سفارت امريکا در نايروبي و دارالسلام و سپس حمله به ناو يو اس اس کول امريکا در يمن در اين بخش به نمايش درمي آيد تا چهره تروريستي از مسلمانان ترسيم شده را پررنگ تر جلوه دهد. اين تاکيدهاي چند باره امانپور بر يکسان انگاري اسلام طالباني و اسلام حقيقي در حالي است که وي در دهه 1990 بارها از مجاهدان عرب افغان به عنوان مبارزان راه آزادي و يا به تعبير خودش کبوتران آزادي تمجيد کرده است و اگر گزارش هاي خبري او از حوادث يوگسلاوي سابق را مرور کنيم ، خواهيم ديد که او بارها همين تروريست هاي کنوني القاعده را ستايش کرده و با بسياري از آنان مصاحبه کرده است. صحبت از امام زمان (عج) و دکترين مهدويت و انتظار، مصاحبه با زائران مسجد جمکران ، سخنان احمدي نژاد در سازمان ملل و ديدار وي با آيت الله جوادي آملي ، پوشيدن چادر و مقنعه و ديدار امانپور با چند تن از علما در قم از ديگر برنامه هاي بخش اسلام اين مستند بود. مستند 2ساعته يهوديان بيشتر يک مستند از تاريخ حوادث 40سال گذشته اسرائيل است و نکته آزاردهنده اي براي يهوديان و سندي بر گناهکار خواندن آنها ندارد. در ادامه ، امانپور به سراغ صهيونيست هاي امريکا هم مي رود، ولي آنجا هم بيشتر از اين چيزي عنوان نمي کند. امانپور با اين که 8ماه روي اين مجموعه مستند کار کرده اما باز اعتراف مي کند که همچنان جنبه هايي از موضوع را مورد بررسي قرار نداده است. مثل سفر به آفريقا که مي توانست نتايج خوبي داشته باشد؛ زيرا آفريقا جايي است که افراطگرايي اسلامي و مسيحي هر دو با هم در حال گسترش است و يا بررسي سياست هاي پاپ جديد و بازگشت او به ريشه هاي سنتي کاتوليک که مي توانست نتايج جالبي داشته باشد. با اين همه ، امانپور اذعان مي کند که امريکايي ها هنوز دنياي اسلام را کامل و جامع نشناخته اند يا از شناخت آن غفلت کرده اند. هرچند امانپور تلاش کرده که در تهيه اين مستند، جانب بي طرفي را بگيرد، اما نوع نگاه او به افراطي گرايي و نحوه پرسش ها و نتيجه گيري هايش و حتي اظهار نظرهايش واقعيت ديگري را نشان مي دهد. امانپور در پايان اين مستند سرانجام سکوت 6ساعته خود را مي شکند و در انتها چيزي را که ابتدا مي خواست بگويد عنوان و اعتراف مي کند که اگر قرار است در خاورميانه دموکراسي حاکم باشد، بناچار بايد به سمت ليبرال دموکراسي اسلامي برود و اين چيزي است که دنياي غرب را مي ترساند و غرب عقب مي کشد. ارسلان مرشديانتهای پیام /