شرايط بگونهاي است كه گاهي آنچه ميخواهم درنميآيد
خسرو سينايي گفت: «مثل يك قصه» و «آتش سبز» از جمله فيلمهايي هستند كه بيانگر محدوديتها و امكانات سينماي ايران در مسائل تكنيكي هستند، من هم با بسياري از مسائل فني و تكنيكي فيلمم، مساله دارم.
به گزارش سايت سينمايي سوره، شامگاه يكشنبه 22 ديماه برنامه نمايش و نقد فيلم سينمايي «مثل يك قصه» با حضور خسرو سينايي كارگردان فيلم، محمد شيرواني (كارگردان) و «زاون قوكاسيان» (منتقد فيلم) در فرهنگسراي هنر (ارسباران) برگزار شد. خسرو سينايي در ابتداي نشست در خصوص نگاهش به مقولهي جنگ در فيلم «مثل يك قصه» گفت: اين داستان در سال 1361 نوشته شد، در آن زمان بهدليل اينكه يك شخصيت عراقي مثبت در فيلمنامه بود تا 3 سال پيش امكان ساختهشدن آن فراهم نشد. وي افزود: در اين كار قصدم بيان اين نكته بود كه آدمها اگر درگير پيش داوريهايي كه فضاي جنگ به آنها تحميل ميكند نباشند، متوجه ميشوند، آدمها نيستند كه در مقابل هم قرار ميگيرند و دشمن هم ميشوند. سينايي درباره مسائل تكنيكي «مثل يك قصه» گفت: از نظر تكنيكي خودم هم به فيلم منتقدم و چنين آثاري كه در يك چنين فضاي كوچكي روايت ميشود به ظرافت تكنيكي بيشتري نياز دارند. خسرو سينايي افزود: شرايط براي امثال بنده طوري است كه گاهي آن چيزي كه ميخواهم در نميآيد و امكانات تكنيكي مورد نيازم فراهم نميشود. سينما فقط بازيگر، موسيقي و كارگردان نيست، سينما امكانات تكنيكي ميخواهد. اين كارگردان دربارهي نوع بازيگري در آثارش گفت: اين نوع بازيگري را بر بسياري بازيهاي حرفهاي ترجيح ميدهم و دوست دارم به جاي بازي ماهرانه، احساس انساني بازيگرانم را ببينم. كارگردان «عروس آتش» افزود: من اتفاقا اگر خيلي بيشتر بودجه داشتم كه البته در اين فيلم پول آنچناني در اختيار نداشتيم، همين را براي اين فيلم كافي ميدانستم. وي تصريح كرد:از نظر تكنيكي، با اين فيلم خيلي دلم چركين است مثلا چون من لوكيشن يك مرداب ميخواستم و آنقدر ساخته نشد از يك مرداب طبيعي استفاده كردم وتمام دغدغهام در طول كار، به جاي كارگرداني آن صحنهها، نگراني از غرق شدن بازيگرم بود. سينايي توضيح داد: من دراين كار، راشهاي فيلمام را 3 روز قبل از پايان فيلمبرداري ديدم. اين راهي است كه به آن اعتقاد دارم، اين داستان را در لحظات كوتاهي با عناصر ظريفي جلو ميبريم و حس ميكنم چيزي ندارد كه نتواند طبيعي باشد. سينايي درخصوص استفاده از موسيقي در فيلم گفت: در اين مورد نيز بايد بگويم شخصا با موسيقياي كه هرجا احساس كم ميآوريم، استفاده كنيم موافق نيستم و با كمبودن موسيقي موافق هستم و براي اين نوع فيلم نيازي به يك موسيقي احساسي نميبينم. خسرو سينايي درخصوص فيلمبرداري «مثل يك قصه» نيز گفت: وقتي يك كار را پذيرفتم ميگويم مسوول خودم هستم، دوست داشتم خود عوامل فني بودند و دراين خصوص صحبت ميكردند. وقتي كارها بر وفق مراد پيش نرود، وقتي كارگردان در حين كار دغدغهاي غير كارگرداني داشته باشد، مسلما خود كارگردان هم دلسرد ميشود. كارگردان «هيولاي درون »افزود: البته اينها مسائلي است كه فيلمسازها بايد درون خودشان حلوفصل كنند و به مخاطب ربطي ندارد،من فيلمي ساختهام وپايش ميايستم و دلم هم البته سوخته، چون فيلم هر چه كوچكتر و ظريفتر باشد بايد مسائل فني بسيار دقيقتر اجرا شود، اما باز من مسووليت كار را ميپذيرم و مسائل به اسم كارگردان خواهد بود. سينايي گفت: اين نوع فيلمها نشان ميدهند كجاها ظرفيتهاي سينماي ايران به مشكل بر ميخورند و من نميخواهم از نور و فيلمبرداري صحبت كنم چون دوستانم حضور ندارند، اما با وجود اينكه پس از 3 سال فيلم را ميبينم باز ميگويم، اين نوع موسيقي را ميپسندم و اين نوع بازيگري را ترجيح ميدهم البته راجع به داستان آنقدر مطمئن نيستم. وي با بيان ابنكه كل داستان فيلم در 24 ساعت در يك فضاي پرت و دورافتاده رخ ميدهد،افزود: ضرورتي نميديدم كه آدمهاي زيادي را وارد برخي لوكيشنها و فضاهاي فيلم كنم. سينايي درخصوص ويژگيهاي آثارش در خصوص منطق مستند فيلمهايش گفت: فيلمنامه در سال 1361 نوشته شد ،شايد به نظر بيايد، احتمال اتفاقاش كم است اما آرزوي نوعي دوستي در آن است و براي همين عنوان آن از «كوير و خون» به «مثل يك قصه» تبديل شد و براي نوشتن فيلمنامه اصلا تحقيقات خاصي در خصوص مستندبودن روايتها، نداشتم. سينايي دربارهي شرايط كارياش و برنامههاي آينده فيلمسازي خود گفت: براي ساختن يك فيلم، شرايط بايد فراهم شود، اگر مقطع زماني خاصي نبود فيلمي مثل «عروس آتش» هم ساخته نميشد، الان براي يك فيلم دوسال است منتظرم و براي يك فيلم ديگر يكسال است منتظرم كه انجام شود و اعتقاد دارم تكرار فيلمي كه در گيشه موفق بوده كار جالبي نيست. من به عنوان كارگردان بارها تكرار كردهام اگر صحنهاي باشد كه 500 نفر داشته باشم آنها را با توپ و تفنگ وارد صحنه كنم و با 6 تا دوربين فيلمبرداري كنم خيلي برايم جذاب نيست.اگر يك آدم را جلوي يك ديوار سفيد بايستانم و آن آدم تنها، 2 ساعت بتواند مخاطب مرا نگه دارد آنوقت كارگردانم. محمد شيرواني نيز در ابتداي سخنانش با بيان اين مطلب كه همواره احساس كردهام شاگرد خسرو سينايي است، افزود: ايشان «ورنر هرتسوگ» سينماي ايران هست و همواره فيلمسازان پوست كلفت و جسوري كه به قاعده بازي تن نميدهند، برايم جالب بودهاند. وي افزود: بعضيها دوست دارند، سرقفلي سينماي جنگ دردست آنها باشد و اگر قرائتهاي ديگري دراين خصوص بخواهد بيان شود، حمايتي نيز صورت نميگيرد. شيرواني درخصوص ديگر آثار رايج سينماي جنگ نيز گفت: در اين آثار همواره يك تصوير آرماني و خيالي ارائه ميكنند و كمتر به روابط دروني و انساني سينماي جنگ پرداخته ميشود و البته بايد به اين نكته هم توجه كنيم كه چقدر دست فيلمسازان ما در عرصهي سينماي جنگ باز است. زاون قوكاسيان نيز در سخناني با اشاره به ويژگيهاي سينماي جنگ گفت: فيلمهايي كه دربارهي جنگ ديدهايم، همه در يك مساله متفقالقول هستند و آن هم مساله سرزمين است كه به آن از زواياي مختلف نگريسته شده است. وي افزود: «مثل يك قصه» سينايي برخلاف كليشههاي رايج به جنگ نگاه كرده است و در آن احساس غم و غربت خاصي ديده ميشود و فيلمساز برخورد ديگر و متفاوتي با موضوع داشته است. انتهای پیام /