«اورسن ولز»
اورسن ولز (متولد 6 مي 1915 ـ وفات 10 اكتبر 1985) كارگردان، نويسنده، بازيگر و تهيه كننده آمريكايي موفق به دريافت جايزه آكادمي اسكار بود كه در حوزه سينما، تئاتر، راديو و تلويزيون حرفهاي زيادي براي گفتن داشت. «ولز» پس از مرگش بسيار مورد قدرداني قرار گرفت. او به عنوان يكي از مهمترين هنرمندان دراماتيك قرن بيستم به حساب مي آيد و در سال 2002 در يك نظرسنجي راجع به 10 كارگردان برتر BFIكه توسط مؤسسه فيلم بريتانيا انجام گرفت به عنوان بزرگترين كارگردان سينما شناخته شد.
در سال 1941 در فيلم Citizen Kaneدرخشيد و همينطور كارگرداني و تهيه كنندگي آن را نيز برعهده داشت كه اغلب در نظرسنجي هاي منتقدين، به عنوان بزرگترين فيلم ساخته شده تا به آن زمان شناخته شد. Citizen Kaneتنها فيلم «ولز» بود كه براي آن سرمايه كافي گذاشته بود و خلاقيت بسياري تا آخرين صحنه فيلمبرداري به كار بسته بود و پس از آن بود كه با كمبود سرمايه، ناتواني در اداره امور استوديو و بدشانسي، چه در طول تبعيدش به اروپا و چه در هنگام بازگشت به هالي وود، مواجه شد. علي رغم اين مشكلات Othello جايزه «1952 پالمه دور» فستيوال فيلم «كنز» Touch of Evil نيز جايزه اول «بروسلز ورلد فير» را به خود اختصاص داد و ليكن «ولز» خود Chimes at Midnight, The Trialرا بهترين آثار خود مي دانست. اگرچه «ولز» در حاشيه استوديوهاي بزرگ به عنوان كارگردان / تهيه كننده باقي ماند اما شخصيت بزرگ او باعث شد به هنرپيشه اي محبوب و موفق تبديل شود. در سالهاي آخر زندگيش به مبارزه عليه سيستم هالي وود كه از حمايت فيلمهاي مستقل او سرباز مي زد، پرداخت. اين سيستم همچنين به او اجازه اين را نيز نمي داد كه از طريق بازيگري، پيامهاي بازرگاني و كارهاي دوبله درآمد زيادي كسب كند. «ولز» در سال 1975 موفق به دريافت جايزه «لايف لايم اچيومنت» از طرف مؤسسه فيلم آمريكا شد، وي سومين شخصي است كه پس از «جان فورد» و «جيمز كاگني» اين جايزه را كسب كرد. زندگي نامه جواني و اوايل فعاليت هنري ولز (1915 تا 1934) «ولز» در سال 1915 در كنوشار ويس كانسين متولد شد، دومين پسر ريچارد هدولز كه در آن زمان سازنده لامپهاي ماشين بود و مادر او «بتريس ايوز» پيانيست كنسرت ها و طرفدار حقوق زنان بود. او مذهب رومان كاتوليك داشت. زماني كه ولز 6 ساله بود پدر و مادرش از هم جدا شدند. «بتريس» روي شخصيت «ولز» بسيار تأثير گذاشت. به او شكسپير، پيانو و ويالن آموخت. پس از مرگ مادرش، او دوراني را با سفرهاي بين المللي آغاز كرد. زماني كه او 11 سالش بود، «ماريس برن اشتين» او را به «هاوانا» برد. مدارك نشان مي دهند كه او به تنهايي در سالهاي 1932 و 1933 به اروپا سفر مي كرد. «بتريس ولز» در 10 مي 1924 به دليل داشتن بيماري يرقان در بيمارستان شيكاگو جان خود را از دست داد، چهار روز پس از نهمين سالگرد تولد «ولز» پس از مرگ مادرش، او ديگر علاقه خود به موسيقي را از دست داد. «ريچارد ولز» در زماني كه «اورسن» 15 سالش بود به خاطر مصرف زياد الكل در تابستان يك سال پس از فارغ التحصيلي «اورسن» از مدرسه پسرانه «تاد» در «وود استاك»، «ايلنوي» جان خود را از دست داد. «ولز» بعدها در مصاحباتش آشكار كرد كه احساس مي كند به پدرش بي توجهي كرده و به او خيانت كرده است. «ماريس برن اشتين» بعدها سرپست او شد. سؤالاتي در مورد شايستگي «ماريس» به عنوان سرپرست او وجود دارد. «ماريس» كه در روسيه متولد شده بود در سال 1890 به شيكاگو آمد و درس خواند و دكتر متخصص موفقي شد. در سال 1930، «برن اشتين» در ناحيه «هايلند پارك» شيكاگو به عنوان متخصصي ثروتمند با همسر و فرزندي ديگر زندگي مي كرد. در «تاد»، «ولز» تحت تأثير مثبت و راهنمايي هاي «راجر هيل» معلمي كه بعدها مدير صحنه مدرسه شد، قرار گرفت. «هيل» براي «ولز» فضاي آموزشي اش فراهم كرد كه براي او بسيار مفيد بود و به او اجازه داد تا روي موضوعات مورد علاقه اش تمركز كند. «ولز» اولين تجربيات تئاتري و آثار خود را در آنجا كسب كرد. پس از مرگ پدرش، «ولز» با كمك ارثيه اي ناچيز به اروپا سفر كرد. در سفري به ايرلند او به «گيت تئاتر» در «دوبلين» قدم گذاشت و ادعا كرد كه ستاره مشهوري است. مدير «گيت»، «هيلتون ادواردز» بعدها گفت كه در ابتدا حرف او را باور نكرده اما تحت تأثير شخصيت نمايشي و احساسي او قرار گرفته است. «ولز» اولين حضور خود در صحنه را در سال 1931 در «گيت» به انجام رساند و به عنوان «دوك» در برنامه نمايش «جوسوس» به روي صحنه رفت. از او بسيار به خاطر اين نمايش ستايش شد و حتي اين خبر به آمريكا هم رسيد. او نقش هاي كوچكتر و كمكي تري نيز داشت. در بازگشت به آمريكا، او به يك پروژه نويسندگي در «تاد» روي آورد كه بعدها اين دو پروژه به نامهاي Everybody's Shakespeare و Mercury Shakespeare بسيار موفق شدند و شهرت كوتاه مدتي نيز براي «ولز» خريدند. «ولز» در همان زمان كه بر روي هزاران تصاوير مجموعه Everybody's Shakespeare براي كتابهاي آموزشي كار مي كرد، مجموعه اي كه براي دهه ها چاپ مي شد، به آفريقا سفر كرد. معرفي او توسط «تورنتون ويلدر» باعث شد او به صحنه نيويورك راه پيدا كند. او كه پس از لغو برنامه «رومئو و ژوليت»، نمايشي كه برايش برنامه ريزي كرده بود، صبر خود را از دست داده بود و آرامش نداشت، فستيوال درام خود را در مدرسه «تاد» به روي صحنه برد. او «مايكل مك ليمور» و «هيلتون ادوارد» را از تئاتر گيت «دوبلين» به آنجا دعوت كرد و چند شخصيت مشهور نيويورك را نيز به آنجا آورد. اين فستيوال، موفقيتي پرسرو صدا بود. تولد دوباره «رومئو و ژوليت»، «ولز» را به توجه «جان هاسمن» رساند، شخصي كه در آن زمان به دنبال بازيگر نقش اول مي گشت كه اين وظيفه را در پروژه تئاتر فدرال به او بسپارد. «هاسمن» مخصوصاً تحت تأثير جواني «ولز» قرار گرفت و در ديد او «ولز» اراده و نيروي خلاق بيش از اندازه اي داشت. تا سال 1935، «ولز» براي افزايش درآمدش در تئاتر، به عنوان مجري راديويي شهر نيويورك، با چندين بازيگر ديگر كار كرد كه بعدها همان افراد هسته «تئاتر مركوري» او را تشكيل دادند. در سال 1934 او با بازيگر و شخصيت برجسته اي به نام «ويرجينيا نيكلسون» ازدواج كرد. آنها يك دختر داشتند به نام «كريستوفر» كه بعدها به «كريس ولز فدر» مشهور شد و نويسنده مطالب آموزشي براي كودكان شد. «ولز» همچنين فيلم كوتاه و صامت 8 دقيقه اي The Hearts of Age را با «نيكلسون» بازي كرد. شهرت در راديو و تئاتر (1936 تا 1939) در سال 1936، پروژه تئاتر فدرال (قسمتي از دولت بر مبناي پيشرفت كاري روزولت) اجراكنندگان و كارمندان بي كار تئاتر را به سر كار فرستاد. «ولز» توسط جان هاسمن استخدام شد و براي هدايت پروژه تئاتر نگروي آمريكايي «هارلم» منصوب شد. او كه قصد داشت به بازيگران سياه خود شانس بازي كلاسيك را بدهد، به آنها Macbeth را پيشنهاد داد و به دادگاه شاه «هنري كريستوف» در «هايتي» رفت. «جك كارتر» «مكبث» (Macbeth) را بازي كرد. اين نمايش با شور و حال فراوان مورد تشويق قرار گرفت و بعدها در سر تا سر كشور اجرا شد. اين تئاتر به عنوان پيشرفتي هم در نمايش هاي آفريقايي ـ آمريكايي در نظر گرفته مي شود. در سن 20 سالگي، ولز به عنوان نابغه اي شناخته شد. پس از موفقيت Macbeth، «ولز» طنز پوچ Horse Eats Hat را آماده اجرا كرد. او شهرت افزاينده خود را با "Dr Faustus" محكم تر كرد. اين تئاتر بسيار جديدتر از Macbeth بود. در آن از نور به عنوان عنصر اصلي صحنه استفاده شده بود، در صحنه اي كه تقريباً تاريك بود. در سال 1937، او اپراي كارگران به نام The Cradle Will Rock را شروع به تمرين كرد. به دليل مخالفت هاي فدرال و شايد نگراني هاي كنگره در مورد تبليغات كمونيستي در تئاتر فدرال، نمايش نخست آن در تئاتر «هليسن اليوت» لغو شد و تئاتر توسط گارد ملي محاصره و محافظت شد. در كودتاي تئاتري كه «ولز» در لحظه آخر برپا كرد، به جمعيت بليط به دست اعلام كرد كه نمايش به The Venice چندين بلاك دورتر منتقل شده است. بازيگران، عوامل و مخاطبين مسافت را با پاي پياده طي كردند. از آنجايي كه اتحاديه ها مانع اجراي بازيگران و اجراكنندگان شدند The Crade Will Rock با معرفي «بليتز اشتين» آغاز شد و بازيگران نيز نقش هاي خود را در ميان مردم بازي كردند. اين اجراي في البداهه موفقيتي عظيم بود. پس از استعفاء از تئاتر فدرال، «ولز» و «هاسمن» شركت خصوصي خود را تأسيس كردند كه آن هم «تئاتر مركوري» بود و بازيگراني از قبيل «اكنوس مورهد»، «جوزف كاتن»، «ري كلنيز»، «جرج كلوريس»، «فرانك رديك»، «اورت اسلوان»، «اوستاس ويات» و «ارسكين سن فورد» داشت كه همه سالها براي «ولز» كار كردند. اولين محصول «تئاتر مركوري» (1937) نسخه سنگين و ملودراماتيك ويرايش شده "Julius Caesar" از شكسپير بود كه در قالب ايتالياي فاشيستي آن زمان تدوين شده بود. در اين نمايش «سنياي» شاعر به دست نيروي مرموز پليسي كشته مي شود. به گفته «نورمن للويد» فردي كه نقش «سنيا» را بازي كرده، آن صحنه كه «سنيا» مي ميرد نمايش متوقف مي شود. تشويق مردم بيشتر از 3 دقيقه طول كشيد و اين اثر بسيار مورد تشويق قرار گرفت. «ولز» به طرز افزاينده اي در راديو فعال بود؛ در ابتدا به عنوان گوينده، سپس كارگردان و تهيه كننده. او هملت را به همراهي شركت «كلمبيا ورك شاپ» براي CBS اجرا كرد كه اين اجرا را خود كارگرداني كرد و اقتباس داستاني آن را نيز خود انجام داد. شبكه «دميوچوال» به او سه هفته فرصت داد تا اقتباس داستانيLes Miserables را انجام دهد و او نيز آن را با موفقيت كامل به انجام رساند. «ولز» انتخاب شد كه در 1937 نقش «لمونت كرنستون» را در نمايش "The Shodow" به طور مخفيانه بازي كند (دوباره براي ميوچوال) و در تابستان 1938، CBS به او برنامه راديويي 1 ساعتي داد تا كارهاي ادبي كلاسيك را در آن اجرا كند. نام نمايش The Mercury Theatre on the Air بود و موسيقي اورجينال آن را نيز برنارد هرمن نواخت كه براي سالها نيز پس از آن با «ولز» همكاري هايي در فيلم و راديو داشت. پخش راديويي روز 30 اكتبر او به نام H . G Well's The War of the Worlds برايش شهرت ملي و بين المللي به ارمغان آورد. تركيب شانسي گزارش هاي خبري با تماس هاي برخي شنوندگان، محيط را براي شنوندگاني بوجود آورد كه در گرفتن موج راديو تأخير داشتند. وحشت در ميان شنوندگاني كه گزارش هاي خبري راجع به حمله مريخي ها را باور كرده بودند آشكار بود. خبر اين وحشت در سرتاسر جهان گزارش شد و حتي آدولف هيتلرهم در نطقي تحقير كننده چند ماه بعد در مورد آن صحبت كرد. شهرت در حال رشد «ولز» باعث شد هالي وودي به او پيشنهادات زيادي ارائه دهد، جذابيت هايي كه اين فرد در ابتدا با آنها مخالفت مي كرد. به هر حال، The Mercury Theatre on The Air كه نمايش موفق بود (بدون اسپانسر) توسط «كمپ بل سوپ» كه بعداً به نام «كمپ بل پلي هاس» تغيير پيدا كرد، حمايت و پشتيباني شد. «ولز» در هالي وود (1939 تا 1948) مدير شركت «آركي او پيكچرز»، «جرج شافر» در نهايت به «ولز» چيزي را پيشنهاد كرد كه بزرگترين قراردادي بود كه تا به آن زمان به كارگرداني كه هنوز بي تجربه بود، پيشنهاد شده بود و آن هم كنترل هنري كامل بود «آركي او»، «ولز» را در قراردادي كه شامل نمايشنامه، بازيگران، عوامل و از همه مهمتر كات آخر يا فيلمبرداري آخر بود، شريك كرد. با اين قرار داد، ولز (و تقريباً تمام تئاتر مركوري) به هالي وود رفتند. او هفته اي يك بار به نيويورك مي رفت تا به پيمان خود با «دكمپ بل پلي هاوس» عمل كرده باشد. «ولز» براي اولين پروژه خود براي «آر.كي.او پيكچرز» به ايده هاي مختلفي فكر كرد و در آخر تصميم گرفت تصميم گرفت داستان «هارت آف دارك نس» از «جوزف كانرد» را به عنوان پروژه خود قرار دهد و با دقت بسيار زيادي نيز بر روي اين پروژه كار كرد. او تصميم گرفت قسمت اكشن فيلم را با دوربيني ذهني از ديد شخصيت اول داستان فيلمبرداري كند. با اين حال، همينطور كه جو سياسي تاريكتر مي شد، همين امر باعث محدوديت هاي بازار در سر تا سر اروپا شد. زماني كه بودجه به پايان خود نزديك شد، شور و شوق «آركي او» كمتر شد. خواننده مرد ضد فاشيستي داستان ناگهان مشكلاتي پيدا كرد. «آر.كي.او» يكي ديگر از پروژه هاي «ولز» را نيز رد كرد به نام The Smiler With The Knife ، كه به دليل همان مشكلات سياسي و ظاهراً به دليل اينكه به طور كافي به توانايي «لوسيل بال» براي اجراي نقش اول زن فيلم ايمان نداشتند، بود. «ولز» در سال 1940 «دكمپ بل پلي هاوس» را به دليل اختلاف نظرهايي با اسپانسر آن ترك كرد. نمايش بدون او و با تهيه كنندگي «جان هاسمن» ادامه پيدا كرد. اولين تجربه واقعي «ولز» در يك فيلم هالي وودي به نام Swiss Family Robinson بود كه در آن داستان فيلم را نقل مي كرد. «ولز» پروژه فيلم مناسبي از طريق نويسنده راديو «هومن جي من كيويز» (نويسنده نمايش هاي راديويي دكمپ بل پلي هاوس) به ذهنش رسيد. او كه در ابتدا آن را American خواند بعدها به Citizen Kane (1941) تغيير داد و اولين فيلم «ولز» بود. «من كي ويز» ايده اصليش نمايش زندگي «ويليام رندولف هرست» بود، كسي كه قبلاً او را مي شناخته اما در حال حاضر مورد نفرت او بود. پس از مدتي، «منكي ويز» همراه خود را به دليل دائم الخمري وي از دست داد. اين شخصيت شاد و فعال بسيار به مدل هايي مانند «رابرت مك كرميك»، «رهاورد هوگز» و «جوزف پوليتزر» علاقه داشت و او مي خواست كاراكتر پيچيده و پهناوري بسازد كه تركيبي از اين 3 نفر نشان دهد. استفاده نظريات داستاني متعدد در Heart of Darkness طرز رفتار ولز را نيز تحت تأثير قرار داد. او سپس «منكيويز» را با نوشتن اولين چكنويس هاي نمايشنامه تحت نظارت صميمانه «جان هاسمن» به انجام رسانيد و وظيفه «جان هاسمن» اين بود كه مراقب باشد منكيويز دوباره سراغ مشروب نرود. طبق دستور «ولز»، «هاسمن» نقل ابتدايي فيلم كوتاه The March of Time را به عنوان كپي از اثري ديگر نوشت. در اتمام اين چكنويس ها، ولز به طرز ماهرانه اي آنها را فشرده، دوباره ترتيب داده و سپس صحنه هايي از خودش را به آنها اضافه كرد. كاراكتر چارلز فاستركين براساس بخش هايي از زندگي «هرست» است. علي رغم اين «منكيويز و هاسمن» با خباثتي پنهاني و در قبال رئيس جوانشان در كاري با هم شريك شدند كه به نوعي به زندگي نامه «ولز» اشاره مبهمي داشت. بعدها «ولز» مشخصه هايي از ديگر زندگي هاي آمريكايي مشهور را به اين داستان اضافه كرد تا شخصيتي مرموز و كلي تر بسازد به جاي اينكه تصويري كوته بينانه و روزنامه نگارانه را مانند منكيويز به تصوير بكشد، كسي كه اولين چكنويس هايش ادعاهاي خجل كننده اي در برداشت كه مي گفت كارگردان فيلم «توماس انيس» در سفري تفريحي با قايق كشته شده است. منكيويز بعدها اعلام كرد اگر اين مطالب در «هرست» باقي مي ماند هيچ وقت زندگي خود را با مردم ارتباط نمي داد و فيلم را هم فراموش مي كرد. زماني كه نويسندگي اين داستان كامل شد، «ولز» چند تكنسين عالي هالي وود را به خود جذب كرد مانند «گرگ تولند» كه به عنوان يكي از بهترين فيلمپردازان آن زمان به حساب مي آمد. او به دفتر «ولز» پا گذاشت و اعلام كرد كه مي خواهد روي صحنه هاي فيلم با او همكاري كند. در مورد بازيگران «ولز» در همان ابتدا بازيگرهاي «مركوري» تئاتر خود را مورد استفاده قرار داد. او كه مي فهميد فيلم به معني همكاري است. پيشنهادات مختلفي از مردم را مي شنيد و روي آنها فكر مي كرد اما فقط آنهايي كه مستقيماً به او گفته مي شد. نگراني كمي در مورد رابطه «هرست» وجود داشت زماني كه «ولز» توليد فيلم را به پايان رساند. با اين حال، منكيويز يك كپي از آخرين ديالوگ فيلم را به دوستش «چارلز لودر» داد كه در آن زمان شوهر زن قبلي «ولز» به نام «وير جنيا نيكلسون» و برادرزاده بانوي Hearst «ماريون داويس» بود. هدا هاپر آگهي كوچكي در روزنامه ديد كه براي نمايش اوليه Citizen Kane بود. «هاپر» به زودي دريافت كه فيلم براساس ويژگي هاي زندگي هرست بود و سپس به او گزارش داد و تهديد كرد كه اگر اين چيزي است كه او مي خواهد آبروي او را خواهد برد. بنابراين جنجال بر سر سركوب نمودن Citizen Kane شروع شد. امپراتوري رسانه اي هرست فيلم را تحريم كرد. اين فيلم فشار زيادي بر هالي وود اعمال مي كرد و آن را به اين تهديد مي كرد كه 15 سال بي آبرويي هاي سركوب شده را به نمايش خواهد گذاشت و اين حقيقت را كه بيشتر رئيس هاي استوديو يهودي هستند را خواهد گفت. يكبار رؤساي استوديوهاي بزرگ به طور مشترك به «آركي او» پيشنهاد دادن هزينه فيلم را دادند كه در برابر آن پرينت هاي منفي موجود را به قصد سوزاندن دريافت كنند. «آركي او» اين پيشنهاد را رد كرد و به فيلم اجازه پخش محدودي دادند. در همين حال، هرست با موفقيت، سينماها تهديد كرد كه تبليغات هر فيلم ديگري را در شرايط نمايش Citizen Kane ممنوع كند. «آركي او» سينماهاي زيادي در اختيار نداشت بنابراين در حقيقت فقط تعدادي محدود از سينماها جرأت كردند Citizen Kane را پخش كنند. با اينكه فيلم بسيار مورد استقبال قرار گرفت اما تا زماني كه به عموم مردم برسد، موج مثبت شهرت خود را از دست داد. اين فيلم 9 بار نامزد جايزه آكادمي شد اما فقط يكبار برنده شد آن هم به خاطر بهترين نمايشنامه كه بين «ولز» و «منكيويز» تقسيم شد. تأخير در توزيع و پخش نامناسب آن باعث فروش حد متوسط آن شد كه بودجه و هزينه هاي بازاريابي آن را جبران كرد اما «آر.كي.او» شانس سودي بزرگ را از دست داد. اين حقيقت كه Citizen Kane بسياري از اصول هالي وود را در نظر نگرفت باعث گيج و عصباني كردن مخاطبين سينما در دهه 40 شد. پاسخ نمايش دهنده ها منتقدانه بود. بسياري از صاحبان سينماها به تلخي ازس العمل هاي منفي مخاطبين شكايت كردند و كمي تكنيك هاي هنري «ولز» را مورد ستايش قرار دادند. «آركي او» فيلم را كنار گذاشت و تا سال 1956 دوباره آن را پخش نكرد. در طول دهه 50، فيلم توسط منتقدين فيلم فرانسوي از قبيل «فرانسويس تروفات» ديده شد، فيلمي كه به عنوان مثالي از تئوري «آتر» است كه در آن كارگردان، نويسنده فيلم نيز مي باشد. «تروفات»، «كودارد» و ديگران تحت تأثير اين كار «ولز» قرار گرفتند و فيلمهاي خود را نيز ساختند و «نوول ويگ» را به وجود آوردند. در دهه 60 Citizen Kane در كالج ها محبوب شد، هم به عنوان مطالعه و بررسي يك فيلم و هم به عنوان موضوعي براي سرگرمي. پخش دوباره آن در تلويزيون، ويدئو خانگي و «دي وي دي» جايگاه «كلاسيك» آن را به بالا برد و در نهايت هزينه هاي آن را جبران كرد. مستند The Battle over Citizen Kane در سال 1996 داستان جنگ بين «ولز» و «هرست» است. در سال 1999، RKO 281، درام مستند«اچ بي او» داستان ساخت Citizen Kane را با بازي «ليو شديبو» به عنوان «اورسن ولز» بيان مي كند. پس از Citizen Kane دومين فيلم «ولز» براي «آركي او»، "The Magnificent Ambersons" بود كه از رمان مشهور «بوت تاركنيتون» كه برنده جايزه «پالتيزر» بود، گرفته شده بود. «جرج شافر» اميد داشت كه هزينه هاي از دست داده توسط Citizen Kane را جبران كند. Ambersons توسط «ولز» براي «كمپ بل پلي هاس» اقتباس شده بود كه تمام آن را خود نوشت. در آن زمان در دسترس نبود بنابراين «استنلي كرتز» به عنوان فيلم پرداز انتخاب شد. «كوتز» نيز چون بسيار ريزبين و دقيق بود، روند كندي در ساخت فيلم داشت و از برنامه ساخت عقب افتاد و بودجه بيشتري به بار آورد. همزمان، به درخواست «آدكي او»، «ولز» بر روي اقتباس داستان «تريلر جاسولي» نوشته «اريك امبلر» به نام "Journey Into Fear" كار مي كرد كه او به كمك «جوزف كاتن» آن را نوشت. «ولز» علاوه بر ايفاي نقش در فيلم، تهيه كننده آن نيز بود. كارگرداني آن به تنهايي به «نرمن فاستر» نسبت داده شده است. «ولز» بعدها ذكر كرد كه آنقدر عجله داشتند كه كارگردان هر صحنه يك شخص بود كه به دوربين نزديكتر بود. به ولز بعدها مجموعه اي راديويي توسط «لي بي اس» پيشنهاد شد. اين مجموعه كه The Orson Welles Show نام داشت. شوي نيم ساعته متنوعي از داستان هاي كوتاه، داستانهاي كمدي، شعر و قطعات موسيقي بود. «جيميني كريكت» نيز بوسيله وامي كه از «والت ديزني» گرفته بود به «تئاتر مركوري » پيوست. تنوع برنامه براي شنوندگان محبوبيتي نداشت و «ولز» پس از مدتي مجبور شد برنامه را تنها به داستان ها نسبت دهد. در طول توليد Ambersons و Journey Into Fear، «نلون راك فلار» و «جاك ويتني» از «ولز» درخواست كردند كه فيلمي مستند در مورد آفريقاي جنوبي بسازد. اين به دستور دولت فدرال بود. تبليغات زمان جنگي كه طراحي شده بودند تا آمريكاي لاتين را از متحد شدن با «آكسيس پاورز» منصرف كنند. «ولز» كه انتظار مي رفت "Carnaral" را در «ريودو ژانيرو»، برزيل فيلمبرداري كند، با عجله به اديت Ambersons شتافت و همينطور به اتمام صحنه هاي بازي Journey Into Fear پرداخت. با اتمام شوي راديويي «لي بي اس»، او به كمك «رابرت وايز» با عجله به كارهاي مربوط به Ambersons پرداخت، شخصي كه Citizen Kane را اديت كرده بود و بعد به برزيل رفته بود. متأسفانه براي اتمام پروژه Ambersons، «ولز» دوباره مجبور به مذاكره در مورد قرارداد خود شد. Ambersons شكست سنگيني براي «آركي او» بود با اينكه چهار بار نامزد جايزه آكادمي به دليل بهترين تصوير و بهترين بازيگر زن فرعي «اگنس مورهد» شد. مستند آمريكاي جنوبي «ولز» به نام "It's All True" يك ميليون دلار بودجه به خود اختصاص داد كه نيمي از آن در زمان اتمام توسط دولت آمريكا تأمين مي شد و مورد حمايت «آركي او» نيز قرار گرفت. آنها توليد را متوقف كردند، بسياري از عوامل را بيرون كشيدند و كاركنان «مركوري» را در زماني كه «ولز» در برزيل بود از استوديو بيرون كردند. در It's All true، «ولز» فيلم سفر Jangadeiros را دوباره ساخت. داستان چهار ماهيگير فقيري كه 1500 مايل را در قايقشان طي كردند تا از رئيس جمهور برزيل در مورد شرايط كاريشان كمك بگيرند. اين 4 نفر به قهرمانان ملي تبديل شدند كه «ولز» داستان آنها را در «تايم» خوانده بود. «جاكار» در طول تهيه فيلم در اثر اشتباهي فوت كرد و «ولز» تقاضا كرد كه فيلم را به اتمام برساند. به او مقدار محدودي تجهيزات سياه ـ سفيد و دوربيني خاموش داده شد. او سكانس را به پايان رساند اما «آركي او» به او اجازه نداد تا فيلم را كامل كند. قطعات كامل شده فيلم در سال 1993 بيرون آمد كه شامل ساخت دوباره و غيرحرفه اي «4 مرد بر روي قايق» بود. در همين حين، «آركي او» جنگ رواني بر ضد «ولز» ترتيب داد و به اشتباه ادعا كرد كه او بدون نمايشنامه به برزيل رفته و يك ميليون دلار نيز به هدر داده است. شعار رسمي شركتشان پس از آن از قصد به «نمايش بر جاي حقيقت» تغيير يافت. ولز كه پس از دو مصيبت The Magnificent و It's All True قادر نبود به عنوان كارگردان فيلم به كار خود ادامه دهد، به همين جهت به كار در راديو روي آورد. «لي بي اس» به او اختيار اجراي 2 مجموعه هفتگي را داده به نامهاي Hello Americans ، براساس تحقيقاتي كه او در برزيل انجام داده بود و Ceiling Unlimited كه توسط «لاك هيد» اسپانسر شده بود و راجع به احترام زمان جنگي به پيشرفت هايي در نيروي هوايي بود. او در هر دو برنامه از اعضاي تئاتر «مركيوري» خود استفاده كرد. پس از چند ماه برنامه Hello Americans لغو شد و «ولز» با «جوزف كاتن»، مجري جديد برنامه Ceiling Unlimited تعويض شد. «ولز» در بسياري از شوها مهمان بود، مهمتر از همه شوي «جك بني» كه در آنجا يك ماه در سال 1943 به عنوان مهمان شركت داشت. او نقش فعالي در سياست آمريكا و بين الملل داشت و از روزنامه نگاري براي بيان ايده هاي خود استفاده كرد. در سال 1943، ولز با «رتيا هي ورت» ازدواج كرد. آنها يك فرزند به نام «ربكا ولز» داشتند و 5 سال بعد در سال 1948 جدا شدند. در اين بين، «ولز» در برخي فيلمها نقش بازيگر را داشت. او در سال 1943 در اقتباس فيلم Jane Eyre درخشيد. او همچنين نقش مهمي در فيلم Follow The Boys در سال 1944 داشت كه در آن او نمايش شعبده بازي «مركيوري واندرشو» را اجرا كرد و «مارسن دتيريچ» را پس از اينكه رئيس «حكمبيا پيكچرز»، «هري كان» اجازه نداد كه «هي ورت» با «ولز» همكاري كند، در نمايش به دو نصف تقسيم كرد. در سال 1944 به ولز پيشنهاد شوي راديويي جديدي شد كه تنها در كاليفرنيا پخش مي شد. Orso Welles Almanac شوي متنوع نيم ساعته ديگري بود كه اسپانسر آن «موبيل اويل» بود. پس از موفقيت او در اجراي شوي The Jack benny به طور موقتي، تمركز او بيشتر بر كمدي بود. اجراي او در شوي Jack Benny شامل جكهايي بود كه شخصيت او را پايين برد و داستان هايي كه در مورد خود گفت و خود را در آنها نخبه خطاب كرد. روزنامه نگاران زياد مايل نبودند تا «ولز» را به عنوان كمديني قبول كنند ولز نيز اغلب در برنامه هاي خود از كيفيت پايين نوشته ها صحبت مي كرد. زماني كه ولز شوي Mercury Wonder را چند ماه بعد شروع كرد به كمپ نيروهاي مسلح مسافرت كرد و در آنجا به اجراي حقه هاي شعبده بازي و كمدي پرداخت كه اين برنامه ها به طور زنده در راديو پخش شد و رنگ و بويي جنگي به خود گرفت. از بازيگران «مركوري» او تنها «اگنس مورهد» باقي مانده بود. اين مجموعه نيز در اتمام سال به دليل رتبه هاي پاييني كه به آن داده شده بود لغو شده با اينكه شهرت او به عنوان كارگردان فيلم زيرسؤال رفت اما محبوبيت «ولز» به عنوان بازيگر همچنان باقي ماند. «پبست بلوريبون» به «ولز» مجموعه راديويي This Is My Best را داد تا آن را كارگرداني كند اما پس از يك ماه او به دليل تضادهاي خلاقيتي اخراج شد. او آغاز به نوشتن ستون سياسي اي براي نيويورك پست كرد كه «اورسن ولز آلماناك» نام گرفت. در حيني كه روزنامه از ولز مي خواست در مورد داستان هاي هالي وود بنويسد او به كشف مسائل مي پرداخت. فعاليتش براي صلح بشري مقدار زيادي از زمان او را گرفت. اين ستون از روزنامه به دليل انتظارات متناقض نتوانست ادامه يابد و پس از مدتي از روزنامه حذف شد. آثار پس از جنگ جهاني دوم (1948 ـ 1946) در سال 1946، «اينترنشنال پيك چرز» فيلم "The Stranger" ساخته ولز با حضور «ادوارد جي رابينسون»، «لورتايانگ» و «ولز» را به نمايش درآورد. «سم اشپيگل» تهيه كنندگي فيلم را برعهده داشت، كه راجع به شكار مجرم جنگي نازي است كه در آمريكا تحت عنوان نامي ديگر زندگي مي كند با اينكه «آنتوني ويلر» به عنوان نويسنده نمايشنامه معرفي شده بود اما نمايشنامه دوباره توسط «ولز» و «جان هيوستون» نوشته شد تخيلي ترين كار «ولز» در فيلم توسط «اشپيگل» حذف شد و نتيجه آن جدا از برخي سكانس هاي حرفه اي بر روي برج ساعت يا برانگيختن جو شهر كوچك، تريلري هالي وودي و بر روي اصول بود. اين فيلم در فروش موفق بود اما «ولز» تصميم گرفت كه نمي خواهد عضو كوچكي در استوديوهاي هالي وود باشد. او به تلاش خود براي كنترل خلاق ادامه داد، تنها وسيله اي كه او را به هالي وود آورد. در تابستان 1946، «ولز» نسخه اي به طور موسيقي و بر روي صحنه تئاتر از Around the world in Eighty Days اجرا كرد كه نوشته دوباره طنزآميز و طعنه آميز رمان «جولز ورنه» توسط «ولز» بود كه موسيقي و آهنگ هاي آن توسط «كل پرتر» ساخته شد و توليد آن بر عهده «مايك تاد» بود كه بعدها فيلم موفق خود را با كمك «ديويد نيون» ساخت. زماني كه «تاد» از توليد پرهزينه و گران نمايش خود را كنار كشيد. ولز خود از مسائل مالي حمايت كرد. زماني كه او در نقطه اي از زمان بي پول شد، رئيس «كلمبيا»، «هري كان» را راضي مي كرد كه براي او پول بفرستد و او را در ادامه نمايش كمك كند و در عوض ولز به او قول داد فيلمي براي كان بسازد و كار نويسندگي، تهيه كنندگي، كارگرداني ولز به او قول داد فيلمي براي كان بسازد و كار نويسندگي، كارگرداني و ايفاي نقش آن را رايگان براي او انجام دهد. اين شوي نمايشي نيز به دليل فروش پايين با شكست مواجه شد و «ولز» قادر نبود ضررهاي مالياتي خود را جبران كند. او در آخر به «آي آر اس» چند صد هزار دلار بدهكار شد و چند سال بعد «ولز» براي حمايت مالياتي به اروپا روي آورد. در همان زمان در 1946، او دو مجموعه راديويي جديد را آغاز كرد، تئاتر تابستاني «مركيودي» براي «لي بي اس» و «ارسون ولز كامنتزير» براي «اي بي سي» در حالي كه «تئاتر تابستاني» اقتباس هاي نيم ساعته برخي از شوهاي كلاسيك راديويي «مركوري» از دهه 30 را به اجرا مي گذاشت، اولين قسمت آن را فشرده نمايش بر روي صحنه Around the world بود و به عنوان تنها ضبط موسيقي «كل پرتر» براي پروژه بود. چندين بازيگر اصلي «مركوري» براي مجموعه ها بازگشتند به علاوه «برنارد هرمن». اين مجموعه براي ماه هاي تابستان برنامه ريزي شده بود و «ولز» درآمدهاي خود را در نمايش بر روي صحنه شكست خورده خود سرمايه گذاري كرد. «كامنتريز» مجموعه اي سياسي بود كه تمهايي مانند تمهاي روزنامه «نيويورك پست» داشت. دوباره «ولز» تمركز روشني بر روي كارش نداشت و پس از چندي NAACP موضوع «ايساك وودوارد» را به توجه او رساند. «ولز» ادامه مجموعه را فداي مسائل «وودوارد» كرد و اولين مجموعه اي بود كه اين موضوع را به توجه ملي رساند و باعث امواج شبهه انگيزي در سر تاسر كشور شد. پس از مدت كمي The Stranger در چندين ايالت جنوبي منع شد. «اي بي سي» قادر نبود اسپانسري براي برنامه راديويي پيدا كرد و بنابراين آن را كنسل كرد. «ولز» هرگز برنامه راديويي منظمي در آمريكا نداشت و ديگر برنامه اي را كارگرداني نكرد. فيلم «كان» در آخر به "The Lady from Shanghai" تبديل شد و در سال 1947 براي «كلمبيا پيكچرز» فيلمبرداري شد. اين فيلم كه قرار بود فيلمي معمولي و تريلري باشد، پس از اينكه «كان» توصيه كرد كه زن دوم «ولز» كه از او جدا شده بود يعني «ريتاهي ورت» در آن ايفاي نقش كند، بودجه اش بسيار بالا رفت. «كان» به خاطر ضعف در فيلمبرداري «ولز»، مخصوصاً داستان گيج كننده و كمبود كلوزآپهاي فيلم عصبي بود و سفارش اديت بيشتر و فيلمبرداري مجدد را داد. پس از اديت سنگين توسط استوديو، تقريباً يك ساعت از اولين كات «ولز» پاك شده بود. فيلم در زمان بيرون آمدنش در آمريكا به عنوان مصيبتي بود. «ولز» مردم را به ياد مي آورد كه از صحبت كردن با او خودداري مي كردند، فقط براي اينكه او را شرمنده نكنند. پس از بيرون آمدن فيلم زياد طول نكشيد كه «سز» و «هي ورت» طلاقشان را به مرحله نهايي رساندند. با اينكه فيلم در اروپا مورد تحسين قرار گرفت اما در آمريكا براي چند دهه، زياد مورد تشويق قرار نگرفت. «ولز» كه قادر نبود به عنوان كارگردان در هيچ استوديوي بزرگي به فعاليت خود ادامه دهد در سال 1948 «ريپابليك پيكچرز» را متقاعد كرد كه به او اجازه كارگرداني نسخه كم بودجه Macbeth را بدهند كه شامل ويژگيهايي از قبيل «پاپير ماچ»، تاجهاي غيرواقعي و يك گروه از بازيگران با همزمان و همخوان كه بر روي آهنگهاي از قبيل ضبط شده مي خواندند. «ريپابليك» به لهجه هاي اسكاتلندي روي آهنگ ها اهميت نمي داد و كمك كرد تا بيرون آمدن اين اثر تا يك سال به طول بيانجامد. «ولز» در همان حين كه تهيه كننده همكار و حامي هميشگي او «ريچارد ويلسون» مشغول كار بر روي موسيقي اين اثر بود به اروپا رفت. «ولز» در نهايت بازگشت و 20 دقيقه از فيلم را به درخواست «ريپابكيك» حذف كرد و براي پركردن اين فواصل داستان سرايي هايي را ضبط كرد. اين فيلم نيز به عنوان مصيبتي ديگر شناخته شد. در اواخر دهه 70، Macbeth به نسخه اصلي «ولز» بازگشت. در طول اين زمان، ولز درخواست كرد كه مجموعه راديويي The Shadow را به تصوير بكشد. او هدف داشت كارگرداني، تهيه كنندگي، نويسندگي و ايفاي نقش فيلم را برعهده بگيرد اما پروژه در زماني كه او قادر نشد سرمايه گذاراني براي خود پيدا كند، فرو ريخت. مقاله «مارك ميلر» در مورد تلاش «ولز» براي ساختن يك فيلم «بت من»به طور نسبي از اين پروژه الهام گرفته است. «ولز» در اروپا (1956 تا 1948) «ولز» در اواخر سال 1947 هالي وودي را به مقصد اروپا ترك كرد، و چنين اظهار داشت كه «آزادي» را انتخاب كرده است. اين مطمئناً به پيشنهادات بازيگري و امكان كارگرداني و تهيه فيلمهاي وي برمي گردد. در حال حاضر مدارك محكمي وجود دارند كه ولز در هالي وود، نامش در ليست سياه بود و اين هم به دليل سالهاي متمادي تبليغات منفي امپراطوري «هرست» بود كه به او برچسب كمونيست را زد و همينطور تحقيقات «اف بي آي» كه توسط «جي ادگار هوور» انجام شد. در ايتاليا در سال 1948 او به عنوان «كگليوستورو» در فيلم Black Magic درخشيد. بازيگر همراه او در اين فيلم، «اكيم تاميرف» آنقدر «ولز» را تحت تأثير قرار داد كه او از اين بازيگر در چهار محصول ساخته شده توسط خود در طول دهه هاي 50 و 60 استفاده كرد. در سال بعد «ولز» در فيلم The Third Moon نقش «هري لايم» را داشت كه داستان آن توسط «گراهام گرين» نوشته شده بود و كارگرداني آن را نيز «كرل ريد» برعهده داشت و بازيگر ديگر آن نيز «جوزف كاتن»، دانشجوي سابق «تئاتر مركيوري» بود و موسيقي آن نيز توسط «آنتون كاراس» نوشته شده بود كه با ساز بيادماندني «زايتر» نواخته شده بود. اين فيلم موفقيتي بين المللي و بسيار بزرگ بود اما «ولز» متأسفانه درصدي از درآمد خالص را در قبال مبلغي بيشتر رد كرد. چند سال بعد، تهيه كننده بريتانيايي راديو «هري الن تاورز» شخصيت «لايم» را براي مجموعه اي راديويي به نام The Lives of Harry Lime دوباره زنده كرد. مجموعه هاي 1951 كه شامل آثار ضبط شده توسط «كاراس» مي باشند، بسيار موفق بودند و براي 52 هفته به اجرا درآمدند. «ولز» قصد داشت تعدادي اپيزود بنويسد ـ تصميمي كه توسط «تاورز» مورد بحث و جدال قرار گرفت ـ شخصي كه گفته بود آنها توسط «ارنست برن من» نوشته شده ـ كه بعدها به عنوان پايه نمايشنامه "Mr Arkadin" ولز به او كمك كرد. «ولز» همچنين در سال 1949 در فيلم ايتاليايي Prince of Foxes در نقش «سزار برجيا» پديدار شد، به همراهي «تيرون پاور» و «اورت سؤالون» و «پايان» كه در فيلم The Black Rose حضور داشت در طول اين زمان، «ولز» در حال ذخيره سرمايه خود بود تا از مشاغل بازيگري و اجرايي به مرحله اي برسد تا بتواند خود به تنهايي نمايش «اتولو»ي شكسپير را بسازد. از سال 1949 تا 1951 «ولز» بر روي «اتلو» كار مي كرد و در مكان هايي از قبيل اروپا و مراكش مشغول فيلمبرداري بود. بازيگران اصلي فيلم «مايكل مك لياموير» در نقش «ياگو» و «هيلتون ادواردز» در نقش پدر «دسدمونا» «باربانتيو» بودند. «سوزان كلاتير» در نقش «دسدمونا» و «رابرت كوت»، دانشجوي سابق «كمپ بل پلي هاس» در نقش خدمتكار «ياگو»، «رودريگو» بازي مي كردند. فيلمبرداري ها براي چندين بار معلق شد زيرا «ولز» بارها كمبود سرمايه پيدا كرد و كار را براي مشاغل ديگر ترك كرد. زماني كه اين فيلم اولين بار در «فستيوال فيلم كن» نمايش داده شد برنده «پالمه اودر» شد اما تا سال 1955 در آمريكا به پخش عمومي نرسيد و تنها در نيويورك و لس آنجلس نمايش داده شد. نسخه آمريكايي فيلم، موسيقي ناقصي از لحاظ تكنيكي داشت و نقصش اين بود كه صداهاي مختلفي در زمان سكوت در فيلم به گوش مي رسيد كه اين ايراد توسط دختر «ولز» تصحيح شد و در سال 1992 او يعني «بتريس ولز ـ اسميت» فيلم را دوباره در سطح گسترده اي به فروش رساند. در سال 1952 «ولز» به يافتن كار در انگلستان ادامه داد، يعني پس از موفقيت شوي راديويي «هري لايم». «هري الن تاورز» به «ولز» مجموعه اي ديگر پيشنهاد داد به نام The Black Museum كه «ولز» مجري و داستان سراي برنامه باشد و همچنين 52 هفته نيز ادامه داشت. كارگردان «هربرت ويلكوكس» به او نقش قرباني به قتل رسيده اي را در Trent's Last Case پيشنهاد كرد كه براساس رمان «اي لي نبت لي» بود و در سال 1953، بي بي سي «ولز» را استخدام كرد تا يك ساعت از منتخب اشعار حماسي «والت ويت من» را بخواند. «تاورز» دوباره «ولز» را استخدام كرد تا در مجموعه راديويي The Adventure of Sherlock Holmes نقش «پروفسور موريارتي» را بر عهده بگيرد. بازيگران ديگر اين مجموعه «جان گيل گاد» و «رالف ريچاردسون» بودند. در اواخر 1953، ولز به آمريكا بازگشت تا در برنامه زنده لي بي اس كه تلويزيوني و با داستان «كينگ ليد» شكسپير بود ايفاي نقش كند. بازيگران اين نمايش شامل «مايكل مك لياموير»و «الن بدل» بودند. همان حيني كه «ولز» توجهات خوبي به خود جذب مي كرد، توسط عوامل «آي آر اس» محافظت مي شد و در زمان خارج از ساعت كاري در استوديو اجازه خروج از اتاق هتلش را نداشت و هيچگونه خريدي هم نمي توانست انجام دهد و تمام درآمد خود را مي بايست صرف صورتحساب مالياتي خود كند. «ولز» پس از پخش برنامه به انگلستان بازگشت. در سال 1954، كارگردان «جرج مور اوفرال» به «ولز» پيشنهاد نقش اصلي قسمت Lord mountdrago از Three Cases of Murder را داد كه به همراه او «الن بدل» نيز ايفاي نقش مي كرد. «هربرت ويل ككس» در Trouble in Glen به او نقش منفي فيلم را داد كه در مقابل «هارگارت لاك وود»، «فرست تاكر» و «ويكتور مك لگلن » قرار داشت و كارگردان «جان هاستن» در فيلم خود كه اقتباسي از داستان "Moby Dick" نوشته «هرمن مل ويل» بود به او نقش «فادر مپل» را داد كه در كنار او «گرگوري پگ» مي درخشيد. اثر بعدي «ولز» كه در آن هم نقش كارگردان را داشت هم بازيگر Mr.Arkadin (1955) بود كه تهيه كننده آن نيز آموزگار سياسي او «لوئيس دوليوت» در دهه 40 بود. اين فيلم در فرانسه، آلمان، اسپانيا و ايتاليا فيلمبرداري شد. در اين اثر كه براساس چند اپيزود از شوي راديويي «هري لايم» است، «ولز» نقش بيليونر بدبيني را دارد كه قاچاقچي حقيري را استخدام كرده تا گذشته كثيف او را جستجو كند. گريم «ولز» موضوع بسياري از تمسخرها بود اما شايد اين كار به اين قصد بود كه كاراكتري را نشان دهد كه چهره واقعي خود را نشان نمي داد و هويت اصلي خود را مخفي مي كرد. در اين فيلم «رابرت آردن» نيز مي درخشيد كه در گذشته در مجموعه «هري لايم» نيز كاري كرد و همچنين «پائولاموري»، همسر سوم «ولز» كه صدايش كاملاً با صداي «بيلي وتيلا» تعويض شد و بازيگران مهمان شامل «آكيم تميرف»، «مايكل دگريو»، «كاتينا پاكسينو» و «ميشا آر» بودند. تهيه كننده فيلم «ردوليوت» كه از حركت كند «ولز» در اديت اين فيلم مشغول شده بود، «ولز» را از پروژه حذف كرد و فيلم را بدون او به پايان رساند. در نهايت 5 نسخه مختلف فيلم به بازار عرضه مي شود كه دو تاي آن به اسپانيايي و 3 تاي ديگر نيز انگليسي است. نسخه اي كه «دوليوت» آن را كامل كرد به نام Confidential Report تغيير پيدا كرد و جلوتر از نسخه «ولز» به بيرون آمد. در سال 2005، «استفان در وسلر» از موزه فيلم مونيخ ساخت دوباره اين فيلم را كه قصد اصلي «ولز» بود نظارت كرد. اين اثر توسط «كريتريون كامپني» بر روي «دي وي دي» به بيرون آمد و توسط آموزگار و كارگردان «ولز»، «پيتر بگ دانوويچ» به عنوان بهترين نسخه در دسترس اين فيلم در نظر گرفته شد. همچنين در 1955، «ولز» دو مجموعه تلويزيوني براي «بي بي سي» را كارگرداني كرده اولين مجموعه Orson Welles Sketchbook بود كه مجموعه اي 6 قسمتي بود هر قسمت آن 15 دقيقه بود كه «ولز» را نشان مي داد كه براي دوربين در دفتر نقاشي اي به نقاشي مشغول بود و يادآوري هايش را براي مردم به روي كاغذ مي آورد (كه شامل موضوعاتي از قبيل فيلمبرداري It's All True و موضوع «ايساك وود وارد» مي شد) و دومين مجموعه، "Around The World With Orson Welles" بود كه شامل 6 برنامه مربوط به راهنمايي هاي جهانگردي بود كه در مكان هاي متفاوتي در سر تا سر اروپا اجرا شد از قبيل «ونيز» و «باسك كانتري» در ميان فرانسه و اسپانيا و انگلستان. ولز در اين مجموعه نقش مجري و مصاحبه گر را داشت و حقايق مستند و مشاهدات شخصي خود را بيان مي كرد (تكنيكي كه او هميشه در حال مكاشفه در آن است). اپيزود هفتم اين مجموعه كه در رابطه با موضوع «كاكتون دامينسي» بود، توسط دولت وقت آن زمان فرانسه سركوب شد اما پس از مرگ «ولز» دوباره ساخته شد و در سال 1999 بر روي ويدئو به بيرون آمد. در سال 1956 ولز Portrait of Gina را كامل كرد كه پس از مرگش تحت عنوان Viva Italia در تلويزيون آلمان پخش شد. اين برنامه، 30 دقيقه پخش نوشته هاي شخصي ولز در رابطه با «گينا لولوبريگيرا» بود. ولز كه از نتايج كار ناراضي بود تنها پرينت آن را در «هتل ريتز» پاريس گذاشت قوطي هاي فيلم براي چند دهه در كمد هتل باقي ماندند و پس از مرگ ولز دوباره كشف شدند. بازگشت به هالي وود (1956 تا 1959) در سال 1956، ولز به هالي وود بازگشت و در شوهاي راديويي از قبيل Tomorrow نقش داستان سرا را داشت. او در شوهاي تلويزيوني مانند I Love Lucy شركت مي كرد و شروع به فيلمبرداري داستاني از قبل طراح شده به نام Desilu را كرد كه نوشته شاگرد سابق او «لوسيل بال» و شوهرش «دلي آرناز» بود، شخصي كه اخيراً استوديوهاي خارج از فعاليت «آركي او» را خريداري كرده بود. اين فيلم Fountain of youth نام داشت كه براساس داستاني از «جان كاليد» بود. اين فيلم كه اساساً كارآمد به نظر نمي آمد تا سال 1958 پخش نشد و ليكن جايزه «پي بادي» را براي عالي بودن نصيب خود كرد. فيلم بعدي ولز Man in the shadow براي شركت «يونيورسال پيكچرز» در سال 1957 بود كه «جف چندلر» در آن مي درخشيد. ولز در «يونيورسال» باقي ماند و به همراه «چارلتون هستون» در سال 1958 در فيلمي كه اقتباسي از رمان Badge of Evil نوشته «ويت مسترسون» بود ايفاي نقش كرد (داستاني كه ولز ادعا كرده هرگز نخوانده است). ولز كه اساساً در اين فيلم به عنوان بازيگر استخدام شده بود با پيشنهادات و پافشاري هاي «چارلتون هستون» توسط «يونيورسال استوديوز» به درجه كارگرداني رسيد. با به هم پيوستن دوباره بسياري از بازيگران و تكنسين هايي كه او با آنها در دهه 40 در هالي وود فعاليت داشت (از قبيل فيلمبردار «راسل متي» [The Stranger]، طراح گريم «ماريس سيدرمن» (Citizen Kane) و بازيگران «جوزف كاتن»، «مارلين ديت ريچ» و «اكيم تميروف») فيلمبرداري اين اثر به آرامي انجام شد و «ولز» طبق برنامه و بودجه آن را به اتمام رساند و رؤساي استوديوها نيز از او بسيار قدرداني كردند. ناگهان، استوديو، Touch of Evil را از دست ولز گرفت، آن را دوباره اديت كرد، صحنه ها را دوباره فيلمبرداري كرد و صحنه هاي توصيفي جديدي براي روشن كردن داستان فيلم تهيه كرد. علي رغم فشار روحي اينكه فيلم بدون هيچ دليل روشني از حيطه كنترل او خارج شده بود، ولز يادداشتي 58 صفحه اي نوشت كه شامل پيشنهادات و اعترافات وي بود. استوديو چندين ايده را به كار گرفت اما 30 دقيقه ديگر از فيلمها را كاست و آن را بيرون داد. حتي با اين وضعيت، فيلم بسيار در اروپا مورد استقبال قرار گرفت و جايزه برتر «بروسلز و ورلد فير» را به خود اختصاص داد. در سال 1978، نسخه طولاني بازبيني فيلم كشف و عرضه شد. در سال 1998، اديتور «والتر مارچ» و تهيه كننده «ريك اشميدلين» با مطالعه در يادداشت اصلي ولز، تلاش كردند تا فيلم را تا جايي كه قادر بودند به محتويات يادداشت نزديك كنند. اين تنها يك راه حل بسيار عالي بود و نمي بايست با نيت اصلي ولز اشتباه گرفته شود. ولز در يادداشت هاي خود ذكر كرده بود كه فيلم ديگر نسخه او نبود ـ نسخه استوديو بود اما هنوز آماده بود تا آنها را در اين مسئله ياري كند. همينطور كه «يونيورسال» Evil را دوباره بازسازي مي كرد، ولز فيلمبرداري اثر گرفته شده از رمان Don Quixote نوشته «ميگل كروانتز» را در مكزيك آغاز كرد كه در آن «ميشا آر» نقش "Quixote" و «آكيم تاميرف» نقش Soncho Panza را داشتند. فيلمبرداري اين اثر كه هميشه در حال شروع و وضعيت ابتدايي قرار داشت هيچ وقت به پايان نرسيد. ولز به بازيگري ادامه داد مثلاً در فيلمهايي مانند The Long Hot Summer (1958) و Compulsion (1959) اما به زودي به اروپا بازگشت تا به الگوي خود يعني ساخت فيلمهايي با بودجه كم كه مي تواند در آنها كنترل را به دست گيرد و آنها را خود به پايان برساند ادامه دهد. بازگشت به اروپا (1970 تا 1959) ولز به اروپا بازگشت و به بازيگري ادامه داد. او به فيلمبرداري Don Quixote در اسپانيا ادامه داد اما «ميشا آر» را با «فرنسيسكو ريگو» را جابجا كرد. در ايتاليا در سال 1959، ولز صحنه هاي خود (كينگ سائول) را در فيلم «ريچارد پايتر» به نام David and Goliath كارگرداني كرد. در هنگ كنگ او به همراه «كرت جرگنز» در فيلم «سوئيس گيلبرت» به نام Ferry to Hong Kong ايفاي نقش كرد. در سال 1960 در پاريس او در فيلم «ريچارد فليشر» به نام Crack in the Mirror ايفاي نقش كرد. در يوگسلاوي نيز در فيلم «ريچارد ترپ» به نام The Tartars بازي كرد. او همچنين در تئاتر «گيت» در «دوبلين» برنامه اجرا كرد كه اين برنامه تركيب فشرده اي از 5 داستان تاريخي شكسپير بود و هدف آن تمركز بر روي داستان «فالستاف» بود. «كيت بكستر» نقش «پرنيس هال» را اجرا كرد و ولز اين اقتباس را Crimes at Midnight ناميد. تا اين زمان او فيلمبرداري Quixote را به پايان رسانده بود. با اين حال او به بازي كردن با اديت فيلم تا دهه 70 ادامه داد و هرگز فيلم را به اتمام نرساند. در صحنه هايي كه به پايان رسانده بود، براي تمام بازيگران صدا گذاشت و داستان سرايي فيلم را نيز برعهده گرفت. در سال 1992 نسخه اي از فيلم توسط كارگردان «جس فرانكو» كامل شد با اينكه تمام قسمت هايي كه ولز فيلمبرداري كرده بود در دسترس او نبود. آنهايي هم كه در دسترس بودند رو به زوال بودند. با اينكه صحنه هاي فيلمبرداري شده توسط «ولز» با استقبال زيادي مواجه شد، توليد بعدي آن توسط «فرانكو» انتقادات شديدي را به خود ديد. در سال 1961 «ولز» In the Land of Don Quixote، مجموعه 8 قسمتي 30 دقيقه اي براي شبكه تلويزيوني ايتاليايي «آر اي آي» ساخت. اين مجموعه كه شبيه Around The World With Orson Welles بود، اطلاعات مسافرتي در مورد اسپانيا و همينطور همسر ولز «پائولا» و دخترشان «رتبريس» را در خود داشت. با اينكه ولز ايتاليايي صحبت مي كرد، اين شبكه به دليل لهجه او از داستان گويي «ولز» راضي نبود و به همين دليل اين مجموعه تا 1964 پخش نشد تا زماني كه شبكه داستان سرايي ايتاليايي خود را بر روي برنامه پياده كرد. در نهايت، علي رغم اين تغييرات، موسيقي مورد قبول «ولز» بر روي اين مجموعه باقي ماند. در سال 1962 «ولز» اقتباس برگرفته از رمان «فرانتس كافكا» به نام The Trial را كارگرداني كرد كه تهيه كنندگان آن نيز «الكساندر سالكيند» و «مايك سالكيند» بودند. بازيگران شامل «آنتوني پركينس» در نقش «جوزف ك»، «جين موريو»، «رومي اشنايدر»، «پائولا موري» و «اكيم تميروف» بودند. در طول فيلمبرداري در «زاگرب» ولز مطلع شد كه سرمايه «سالكينز» به پايان رسيده است و اين بدان معني بود كه ديگر كار نمي تواند ادامه پيدا كند. او نيز كه در فيلمبرداري هاي داخلي وارد بود در «گردرسي» كه ايستگاه متروكه اي در پاريس بود به فيلمبرداري ادامه داد. ولز اعتقاد داشت اين مكان مدرنيزم «جو لزورن» و حس غمگيني از انتظار را در خود دارد كه هر دو براي «كافكا» مناسبند. فيلم فروش زيادي نكرد. «پيتر بگ دانوويچ» ذكر كرده كه «ولز» فيلم را شديداً طنزآميز وصف كرده است. در طول فيلمبرداري «ولز» با «اوجا كدار» ملاقات كرد، شخصي كه بعدها شريك فكري و ستاره او به مدت 20 سال بود. ولز سپس كارگرداني La Ricoha ـ قسمت «پير پائولو پاسوليني» از فيلم Ro Go Pa- را برعهده مي گيرد. ولز به گرفتن كارهايي از قبيل بازيگري، داستان سرايي يا مجري گري ادامه داد و فيلمبرداري Chime sat Midnight كه در 1966 به اتمام رسيد را آغاز كرد. اين اثر كه در اسپانيا فيلمبرداري شد، تركيب فشرده اي از 5 اجراي شكسپير بود و بيانگر داستان «فالستف» و رابطه او با «پرينس هال» بود. بازيگران شامل «كيت بكستر»، «جان گيل گاد»، «جين موريو» و «مارگارت روتر فورد» بودند و نقش داستانسرايي آن را نيز «رالف ريچاردسون» برعهده داشت. موسيقي فيلم توسط «فرانسيسكو لاواگنينو» ساخته شد. «جس فرانكو» نيز نقش كارگردان دوم فيلم را برعهده داشت. در سال 1966، «ولز» فيلمي را براي تلويزيون فرانسه كارگرداني كرد كه برگرفته از داستان The Immortal Story نوشته «ايساك دين سن» بود. اين اثر كه در 1968 به بيرون آمد بازيگراني از قبيل«جين موريو»، «راجر كوگيو» و «نورمان اشلي» را در خود داشت. اين فيلم در سينماهاي فرانسه موفق بود. در اين ميان «ولز» با «كدار» ملاقات كرد و به او نامه اي را داد كه برايش نوشته بود و 4 سال پيش خود نگاه داشته بود. سپس آنها هرگز از همديگر جدا نشدند. آنها فوراً همكاري شخصي و حرفه اي با هم آغاز كردند كه تا پايان عمر او ادامه داشت. اولين آنها برگرفته از داستان The Heroine نوشته «ايساك دين سن» بود كه به عنوان اثر همراه The Immortal Story بود و در آن «كدار» مي درخشيد. متأسفانه پس از يك روز فيلمبرداري، سرمايه ها ناپديد شدند. پس از اتمام اين فيلم، او در نقش «كاردنيال ولزي» در برگرفته از داستان A Man for All Seasons نوشته «فرد زنيمن» حضور كوتاهي داشت ـ نقشي كه براي آن مورد تشويق فراواني قرار گرفت. در سال 1967 ولز كارگرداني The Deep را آغاز كرد كه براساس رمان Dead Calm نوشته «چارلز. اف. ويليامز» بود و در ساحل يوگسلاوي فيلمبرداري شد. بازيگران شامل «جين موريو»، «لارسن هاروي» و «كدار» بودند. اين فيلم كه شخصاً توسط «ولز» و «كدار» سرمايه گذاري شد، نتوانست به دليل كمبود سرمايه ادامه پيدا كند و چندين سال پس از مرگ «هاروي» نيمه كاره رها شد. نوارهايي از اين فيلم كه سالم مانده بودند توسط «موزه فيلم مانچن» در نهايت دوباره بازسازي شدند. در سال 1968 ولز فيلمبرداري برنامه مخصوص تلويزيوني براي «لي بي اس» را آغاز كرد به نام Or Son's Bag كه تركيبي از اطلاعات مسافرتي، تكه هاي كمدي و فشرده اي از اجراي The Merchant of Venice شكسپير بود كه «ولز» در آن نقش «شايلاك» را داشت. سرمايه اجراي شو كه توسط «لي بي اس» به «ولز» در سوئيس فرستاده شده بود را «آي اراس» گرفت، به اين دليل كه «ريچارد نيكسون»از كمدي سياسي به نام The Begatting of the President كه توسط «ولز» داستان سرايي شده بود عصباني بود. بدون وجود سرمايه، شو نتوانست ادامه پيدا كند اما در نهايت «موزه فيلم مانچن» به «ولز» كمكهايي كرد. در سال 1969، ولز اجازه داد كه سينمايي در «كمبريدج»، «ماساچوست» از نام او براي نام خود استفاده كند. سينماي «اورسن ولز» تا سال 1986 به فعاليت خود ادامه داد و «ولز» نيز در سال 1977 در آنجا حضور پيدا كرد. ولز كه پيشنهادهاي مختلفي براي كار در تلويزيون و فيلم داشت و از گزارش يك مجله درباره رابطه او با «كدار» ناراحت بود، كار اديت Don Quixote را رها كرد و دوباره به آمريكا در سال 1970 بازگشت. بازگشت به آمريكا و سالهاي واپسين (1985 تا 1970) ولز به هالي وود بازگشت، جايي كه بتواند به سرمايه گذاري شخصي فيلمها و پروژه هاي تلويزيوني خود ادامه داد. با اينكه به او پيشنهادات زيادي براي بازيگري مي شد، او به داستان سرايي و مجري گري ادامه داد و همچنين دريافت كه تقاضاهاي زيادي براي حضورش در تاك شوها يا گفتگوهاي تلويزيوني وجود دارد، بنابراين به طور متعدد در شوهاي «ديك كوت»، «جاني كارسون»، «دين مارتين» و «مرو گريفين» حضور پيدا كرد. تمركز اصلي «ولز» در اين مدت بر روي فيلمبرداري The other Side of the wind بود، پروژه اي كه 6 سال فيلمبرداري آن طول كشيد اما ناتمام باقي ماند و عرضه نشد. نقش اوليه به تصويركشيدن لوئيس هفتم فرانسه در Waterloo (1970) بود. در سال 1971 ولز برگرفته اي از داستان Moby Dick را كارگرداني كرد، اجراي تك نفره اي بر روي صحنه كه يادآور اجراي Moby Dick Rehearsed او در دهه 50 بود اين اجرا نيز به اتمام نرسيد و در نهايت توسط «موزه فيلم مانچن» بازسازي شد. او همچنين در فيلم La Decade Prodigieuse حضور پيدا كرد كه به همراه «آنتوني پركنيس» بازي مي كرد و كارگردان آن نيز «كلاد چبرول» بود و داستان آن نيز براساس رماني پليسي از «الري كويين» بود. در سال 1971 آكادمي هنر و دانش تصاوير متحرك به او جايزه اي افتخاري داد «براي مهارت بالا و دانش خلق تصاوير متحرك. ولز تظاهر كرد كه خارج از شهر است و «جان هاستن» را براي دريافت جايزه به آنجا فرستاد. «هاستن» از آكادمي براي جايزه دادن به «ولز» و ندادن هيچ كاري به او انتقاد كرد. در سال 1972، «ولز» به عنوان داستان سرا در فيلم مستند برگرفته از كتاب Future Shock نوشته «الوين تافلد» در سال 1970 ايفاي نقش كرد. در سال 1973 «ولز» For Fake را كامل كرد، فيلم داستاني اي در مورد يك جعل كننده آثار هنري «المير دهوري» و زندگي نامه نويسي به نام «كليفورد ايرونيگ». اين فيلم كه براساس مستندي حقيقي و موجود نوشته «فرانسويس ريچن باخ» بود شامل مطالب جديد در مورد «اوجا كدار»، «جوزف كتن»، «پاتول استوارت» و «ويليام آلند» بود. «ولز» دوباره براي تهيه كننده بريتانيايي «هري الن تاورز» شروع به كار كرد و نقش «لانگ جان سيلور» را در برگرفته اي از رمان Treasure Island نوشته «رابرت لوئيس استيونسون» ايفا كرد. اين فيلم كه به كارگرداني «جان هاگ» در سال 1973 ساخته شد داستانش در تئاتر «مركيوري» در سال 1938 دومين داستاني بود كه پخش شد. ولز همچنين در ديالوگ فيلم نيز نقش داشت. او در ليست عوامل فيلم در قسمت نويسندگان خود را با نام غيرواقعي «او.و.جيوز» معرفي كرده است. در سال 1975 «مؤسسه فيلم آمريكا» به «ولز» سومين جايزه موفقيت خود را ارائه داد (دو جايزه اول به كارگردان «جان فورد» و بازيگر «جيمز كاگني»تعلق گرفت). در همان جشن ولز دو صحنه از فيلم تقريباً به پايان رسيده خود به نام The other side of the wind را نمايش داد. تا سال 1976، «ولز» تقريباً فيلم را به پايان رسانده بود. با سرمايه گذاري هواداران ايراني، مالكيت فيلم پس از بركناري شاه ايران در وضعيت حقوقي دشواري فرو رفت. داستان اين فيلم كه نوشته «ولز» است راجع به كارگردان پيري است كه براي تكميل فيلم آخر خود به دنبال سرمايه است. در اين فيلم «جان هاستن» مي درخشد و بازيگران ديگر شامل «پيتر بگ دانوويچ»، «سوزان استرسبرگ»، «نورمن فاستر»، «ادموند اوبرايان»، «كمرون ميتچل» و «دنيس هوپر» مي باشند. از سال 2006 تمام چالش هاي قانوني در رابطه با مالكيت فيلم از ميان رفت و هزينه آخر براي تكميل فيلم در حال جمع آوري مي باشد و تا به حال قسمتي از آن را نيز از شبكه «شو تايم» دريافت كرده اند. در سال 1979، «ولز» مستند Filming Othello را كامل كرد كه در آن «مايكل مك لياموير» و «هيلتون ادواردز» ايفاي نقش مي كردند. اين فيلم كه براي تلويزيون غرب آلمان درست شده بود در سينما نيز پخش شد. در همان سال، برنامه اي را كه خود براي مجموعه تلويزيوني Orson Welles show تهيه ديده بود كامل كرد كه در آن مصاحباني با «برت ري نولدز»، «جيم هنسون» و «فرنك اوز» و مهمانهايي از قبيل «دماپتس» و «انگي ديكنسون» در نظر گرفته شده بودند. اما او كه قادر نشد توجه شبكه ها را به خود جذب كند از پخش اين برنامه ها نيز محروم ماند. در اواخر دهه 70، «ولز» در مجموعه اي از تبليغات تلويزيوني مشهور شركت كرد از جمله براي شركت بزرگ «پائول ماسون». جملات تبليغاتي او براي مردم محبوب بودند. در سال 1979 او در برنامه راجع به زندگي نامه «نيكولا تسلا» به نام "The Secret Life of NikolaTesla" ظاهر شد. در سال 1982، شبكه بي.بي.سي The Orson Welles Story را براي مجموعه Arena پخش كرد. «ولز» در مصاحبه با «لسلي مگاهي» گذشته خود را با جزئيات كامل بيان كرد و با چندين نفر ديگر كه در گذشته حرفه اي او با او همراه بودند نيز مصاحبه شد. اين برنامه در سال 1990 تحت عنوان With Orson Welles: Stories of a life in film دوباره پخش شد. در طول دهه 80، ولز بر روي فيلمهايي از قبيل The Dreamers، كه براساس 2 داستان «ايساك دين سن» بود و «اوجا كدار» در آن مي درخشيد و The Orson Welles Magic Show، كه از مطالب برنامه تلويزيوني ناموفق خود در آن استفاده كرده بود، كار كرد. ديگر پروژه اي كه او بر روي آن كار كرد Filming The Trial بود، دومين فيلم مستند در يك سري مستندهايي كه راجع به فيلمهايي كه راجع به فيلمهاي مشهورش بود. با اينكه براي اين پروژه ها بسيار فيلمبرداري شد، هيچ كدام از آنها كامل نشد. ولي تمام آنها توسط «موزه فيلم مانچن» دوباره تهيه شد. ولز در سالهاي عمرش قادر نبود براي ديالوگ چند فيلمش پول كافي فراهم كند اما دو فيلم The Big Brass Ring و The Cradle Will Rock را توانست تا مقداري كامل كند: «آرنون ميلچان» موافقت كرد كه در صورت حضور اين شش بازيگر يعني «وارن بيتي»، «كلنيت ايست وود»، «پائول نومن»، «جك نيكلسون»، «رابرت ردفورد» يا «برت رينولدز» فيلم The Big Brass Ring را توليد كند و ليكن تمام اين شش نفر به دلايل مختلفي اين پيشنهاد را رد كردند. و براي The Cradle Will Rock به طور مستقل سرمايه گذاري شد و بازيگران نيز مانند «روپرت اورت» موافقت كردند. مكان فيلمبرداري نيويورك بود اما كارهاي مربوط به استوديو در ايتاليا انجام مي شد. با اينكه كارهاي پيش از توليد بدون مشكل پيش رفت اما سه هفته قبل از شروع فيلمبرداري «ولز» با مشكلات مالي مواجه شد. گفته مي شود ولز براي درخواست كمك در جهت نجات فيلم به «استيون اسپيل برگ» مراجعه كرد اما او درخواستش را رد كرده است. ديالوگ هاي هر 2 فيلم پس از مرگ «ولز» منتشر شدند. پس از يك حراج استوديو، «ولز» از «اسپيل برگ» گله كرده و گفته او 000/50 دلار براي سورتمه اي در Citizen Kane خرج كرد اما حاضر نيست حالا به او براي ساخت يك فيلم كمك كند. ولز با ذكر اين گفته بطور علني كه آن سورتمه تقلبي بوده و سورتمه واقعي در فيلم سوخته از «اسپيل برگ» انتقام گرفت اما بعدها ادعاي خود را پس گرفت. مرگ ولز در سن 70 سالگي در تاريخ 10 اكتبر 1985 با حمله اي قلبي جان خود را در خانه اش در هالي وود از دست داد. او در آن زمان پروژه هاي مختلفي در دست داشت از قبيل King Lear، The Orson Welles Magic Show و The Dreamers. مصاحبه واپسين او روز قبل از مرگش در شوي The Merr Griffin توسط زندگي نامه نويس او «باربارا لمينگ» انجام شد. آخرين نقش هاي او پيش از مرگش شامل كار دوبله در فيلم انيميشني The Enchanted Journey، بازي در فيلم Someone to love اثر «هنري جگ لوم» كه در سال 1987 بيرون آمد و فيلم The Transformers در سال 1986 كه در آن نيز كار دوبله را برعهده داشت، مي باشند. طبق گفته «نلسون شين»، كارگردان The Transformers ،«ولز» در زمان ضبط بسيار ضعيف بود كه لازم شد صداي او را از «سينتي سايزري» عبور دهند. طبق گفته همكاران ولز «گري گريور» و «او جا كدار»، او تمايل نداشت پس از مرگش جسدش سوزانده شود اما همسرش «پائولا» و دخترش «بتريس» جسد او را سوزاندند و خاكسترش را نيز در چاه خشكي در ملك دوستي كه در اسپانيا «روندا» زندگي مي كرد، افكندند. طبق چند گزارش، مقداري از خاكستر او در «پلازاد توروس»، قديمي ترين ميدان گاوبازي اسپانيا پراكنده شد. پروژه هاي ناتمام خروج «ولز» از هالي وود و تكيه بر توليدات مستقل بدين معني بود كه بسياري از پروژه هاي نهايي او گهگاه فيلمبرداري مي شد و يا كامل نمي شد. در نيمه هاي دهه 50، «ولز» كار بر روي شاهكار «سرونيتز»، Don Quixote را آغاز كرد كه در ابتدا براي لسي بي اس اين كار انجام شد. ولز با افزايش زمان فيلم و بسط نمايشنامه براي آوردن «كيكسوت» و «سانچو پانزا» به عصر جديد فيلم را گسترش داد. مراحل فيلمبرداري با مرگ «فرانسيسكو ري گوئرا»، بازيگر نقش «كويكسوت»، در سال 1969 متوقف شد. «اورسن ولز» اديت فيلم را تا چند دهه بعد ادامه داد و احتمالاً تا نيمه دهه 70 به طور تقريبي به پايان رسانده است. با مرگ «ولز»، فيلمهاي بسياري از صحنه ها در طول سفرهاي «ولز» در سراسر جهان گم شدند. كماكان جستجو براي اديت هاي آخر و ديگر نوارهاي فيلم گمشده «اورسن ولز» ادامه دارد اما آنها به احتمال زياد ديگر وجود ندارند. نسخه ناقصي از فيلم در سال 1992 بيرون آمد. در سال 1970، «ولز» فيلمبرداري The Other Side of The Wind را آغاز كرد، فيلمي كه در آن «جان هاستن» مي درخشيد و كارگردان آن نيز «ولز» بود و او مي خواست با اين فيلم به كار هالي وودي خود خاتمه دهد. اگرچه در سال 1972 فيلم به گفته «ولز» 96% كامل شده بود، اما نگاتيو آن تا سال 2004 در صندوقي در پاريس باقي ماند تا «پيتر بگدانوويچ» (كه بازيگر فيلم هم بود) قصد خود براي تكميل فيلم را اعلام كرد. اين نوار فيلم در مستند Working With Orson Welles (1993) وجود دارد. ديگر پروژه هاي ناتمام شامل The Deep، برگرفته از داستان Dead Calm نوشته «چارلز ويليامز» بود كه در سال 1970 يك صحنه مانده به اتمام آن به دليل مرگ ستاره فيلم «لارنس هاروي» متوقف شد و The Big Brass Ring، كه داستان آن مورد استفاده «جرج هيكن لوپر» در سال 1999 قرار گرفت. مستند Orson Welles: One-Man Band در سال 1995 كه بر روي دي وي دي F for Fake موجود بود شامل صحنه هايي از چندين پروژه ناتمام «ولز» مي باشد و همينطور شامل قسمتي از يك فيلم برگرفته از The Merchant of Venice با بازي «ولز» مي باشد كه هرگز به دليل سرقت پخش اصلي نوار فيلم بر روي آنتن هانرفت قطعه اي كه در آن «ولز» در حال خواندن فصل هايي از Moby Dick است و تكه اي كمدي كه در فروشگاه لباسهاي مردانه با بازي «چارلز گري» اتفاق مي افتد. يك قطعه كوتاه ديگر كه در اين مستند وجود دارد. يك كمدي عادي است كه در آن «ولز» (در دهه 70 فيلمبرداري شده) نقش گزارشگري را بازي مي كند كه در حال مصاحبه با يك شاه است كه نقش اين شاه نيز توسط «ولز» اجرا شده است. «ولز» اين كمدي را كامل كرد و چند سال بعد آنها را به همراه يكديگر اديت كرد. اين مستند همچنين شامل 2 سكانس اديت شده و كامل شده از The Other Side of the wind مي باشد كه بيرون نيامد و همينطور شامل قسمتي از فيلم يك شوي گفتمان است كه تا به آن زمان پخش نشده بود. در اين مستند همينطور شامل قسمتي از فيلم يك شوي گفتمان است كه تا به آن زمان پخش نشده بود. در اين مستند همينطور مي توان سخنراني «ولز» را در دانشكده اي پيش از مرگش مشاهده كرد كه در آن او به دليل ناتواني در تكميل پروژه هاي بسياري، آشفته و نااميد است. طبق گفته «اوجا گدار» كه در اين مستند با او مصاحبه شده، «ولز» همواره با تجهيزات فيلمبرداري سفر مي كرد و هر زمان حس هنري به او مراجعه مي كرد شروع به فيلمبرداري مي كرد حتي اگر هيچ شانسي براي ساخت و توزيع آن اثر وجود نداشت. «ولز» در فرهنگ مردمي «ولز»، طرفدار پراشتياق كتابهاي طنز در برنامه Superman شماره 62 به عنوان مهمان حضور پيدا كرد كه در آن «ولز» و «سوپرمن» بر ضد «مارتلر»، مريخي فاشيستي با هم همدست مي شوند. او همچنين قصد داشت در اوايل فعاليت سينمايي اش فيلمي در مورد «بت من» بسازد. در سال 1971، «ولز» در آگهي بازرگاني تلويزيوني براي يك اسباب بازي حضور پيدا كرد. او توسط «ونيسنت داونوفريو» در Ed Wood و فيلم كوتاه Five Minutes 2005، Mr Welles به تصوير كشيده شد و صدايش نيز توسط «ماريس لامارچ» دوبله شد. ديگر فيلمهايي كه او در آنها ايفاي نقش كرده عبارتند از: Cradle Will Rock، RKO 281، Heavenly Cr، Fade to Black، The Night That Panicked America، Malice in wonderland، Second City Television، Doctor who، درام موزيكال Invaders From Mars و قابل ذكر است صداي «هاريس لامارچ» در بسياري از انيميشن ها و فيلمها جايگزين صداي او شده است. ولز در چندين تبليغ فيلمهاي سينمايي از قبيل The Incredible Shrinking Man در سال 1957، Star wars در سال 1977 و Stor Trek: The Motion Picture در سال 1979 صحبت مي كند. «برين»، موش آزمايشگاهي زرنگ كارتون Pinky & The Brain به مقدار زيادي بر اساس «اورسن ولز» بود و ارتباط نزديكي با او داشت. «برين» حتي پخش The War of the worlds و بحث راديويي بدنام او را مسخره مي كند. دوبلور حرفه اي «ماريس لامارچ» صداي «برين» را فراهم كرد و بعدها نيز چهره با دكرده اي از «اورسن ولز» را در برنامه The Critic نشان داد. «ولز» داستان گويي 2 آهنگ در سي دي نسخه 1987 آلبوم Tales of Mystery & Imagination سال 1976 ساخته «الن پرسونز پروجكت» را انجام داده است. اين داستان سرايي در سي دي 2004 «الن پرسونز» به نام A Valid Path نيز وجود دارد. در سال 1999، مؤسسه فيلم آمريكايي «ولز» را شانزدهمين مرد ستاره هميشگي ناميد. «ولز» براي 2 آهنگ گروه هوي متال «منووار» داستان سرايي كرده است. اين آلبوم 2 سال پس از مرگ او بيرون آمد. او همچنين به جاي «رابين مسترز»، نويسنده مشهور در مجموعه هاي تلويزيوني P.I. Magnum صحبت كرده است. مرگ ناگهاني «ولز» باعث اخراج اين كاراكتر از مجموعه شد. آخرين حضور فيلمبرداري شده او در شوي تلويزيوني Moonlighting بود. او مقدمه اي براي اپيزودي به نام «د دريم سيكوئنس آلويز رنيگز توايس» ضبط كرد كه تا حدودي به صورت سياه و سفيد ضبط شده بود. اين اپيزود 5 روز پس از مرگش پخش شد و تقديم به او شد. «ولز» نوه نوه «گيدئون ولز»، فرمانده نيروهاي دريايي دولت «آبراهام لينكولن» و «اندرو جانسون» بود.(69 تا 1861) نام كاراكتر از «گروورزميل»، نيوجرلي گرفته شده، اسم شهري كه مريخي ها در War of the worlds در آنجا فرود مي آيند. اين كمدي به فيلمهاي «ولز» اداي احترام مي كند و شامل يك درگيري ــ است كه در سالني از آينه ها شبيه به پايان The lady from Shanghai اتفاق مي افتد. بسياري از صحبت هاي خارج از موضوع در مورد «اورسون ولز» در رابطه با وزن اوست، براي مثال در يك اپيزود از مجموعه انيميشني The An maniacs يك منتقد فيلم «اورسون» را نهنگ آبي چاقي خواند. در اپيزودي از Garth Marenghi's Dork Place كاراكتر فيلم «دين لرنر» گارت را «اورسن ولز وحشت» مي نامد و اين فقط به خاطر وزن او نيست. در كمدي Super bad سال 2007، يكي از كاراكترها در حال غصه خوردن است كه چرا آنقدر زود در حرفه اش به اوج رسيده است و سپس مي گويد كه حالا فهميده است چرا «اورسن ولز» خودش را خورده است.