از فجر سال 67، شعار ابلاغ تفكر و انديشه هنرمند ايراني به
خارج از مرزهاي كشور و عرصه بين المللي سينماي ايران، تحقيق يافت. نتايج حاصل از طي
مراحل و مراتب پيشين موجب شده بود كه امور سينمايي مسائل و مشكلات اوليه اقتصادي و
صنعتي و وضعيت هاي بحراني را تحت كنترل خود درآورد. سال هاي 67 و 68 سال هاي به بار
نشستن كليه اقدامات و مراحل نخستين مذكور بود. كميت توليد فيلم ايراني تا اين دوره
به متوسط سالانه 50 فيلم سينمايي رسيد. در اين سال ها تكنيك سينماي ايران، كيفيت و
تجربيات زيبايي شناسي فيلمسازان ما به گونه اي مثال زدني رشد كرد.
اكنون مراحل چهارگانه فوق طي شده است. مقايسه نتايج اي راه طي
شده، با گذشته سينماي ايران عبرت آموز است. اين نتايج را مرور كنيم:
1ـ انبوه نيروي انساني جديد،
اعم از فرهنگي، هنري، تخصصي و خدماتي فرصت ورود به عرصه سينما را يافتند. به گونه
اي كه تركيب مناسب امروزي سينماي ما، از نظر تعهد، سواد، تخصص و هنر در تاريخ
سينماي ايران بي نظير است.
2ـ سينماي بي هويت و محدود در
ميدان تنگ مضامين كليشه شده پيشين، تبديل به سينمايي شد، كه امروز در جستجوي هويت
مستقل فرهنگ خودي، مضامين بسياري را در ميداني وسيع و متناسب با جهان بيني گسترده
فرهنگ اسلامي پيش رو دارد.
3ـ مقدماتي ترين نيازهاي
تكنيكي سينماي ما، با طي دوره هاي مذكور برآورده شده و هرچند هنوز در بحـران هايي از
نظـر تأمين مواد و وسايل بسر مي بريم، ليكن با شناسايي و تسلط بر اين بحران ها آنها
را از صورت مزمن به بحران هاي آشناي روزمره، تبديل
كرده ايم.
4ـ تحول در تركيب محتوايي و
كيفي و كمي فيلمسازي در راستاي تحول مخاطب و تماشاگر سينما قرار گرفت و همسويي اين
هر دو موجب شد كه هدف و همسويي فرهنگ و اقتصاد در سينماي ايران تحقق نسبي يابد.
و بـه خاطـر داشته باشيـم كه اين همه در شرايطي اتفاق افتاد كه
ياري طبيعي ساير هنـرها و فعـاليت هـاي فرهنـگي بـه جريان
هنري/ فرهنگي فيلمسازي ميسر نشد. هنر سينما در هر كجا با استفاده از رشد و بالندگي
ساير هنرها و جريانات فرهنگي راه رشد خود را مي يابد. در حاليكه فيلمساز ما ناگزير
بود در هر كدام از زمينه هاي مزبور، خود دست به تجربه بزند و در مجموع جريان فيلمسازي كشور ما براي طي مراحل ياد شده كاري سترگ را انجام داد.